غزلیات حافظ شیرازی اشعار حافظ عزل حافظ

غزل شماره 55 حافظ/ خَمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است

هرمزبان – غزل شماره 55 حافظ شیرازی با مصرع آغازین «خَمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است» را می توانید در ادامه مطالعه کنید.

خَمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است
ز کارستانِ او یک شمه این است

جمالت مُعجِزِ حُسن است لیکن
حدیثِ غمزه‌ات سحرِ مبین است

ز چشمِ شوخِ تو جان کی توان برد؟
که دایم با کمان اندر کمین است

بر آن چشمِ سیه صد آفرین باد
که در عاشق کُشی سِحرآفرین است

عجب عِلمیست عِلم هیئت عشق
که چرخِ هشتمش، هفتم زمین است

تو پنداری که بدگو رفت و جان برد؟
حسابش با کرام الکاتبین است

مشو حافظ ز کیدِ زلفش ایمن
که دل برد و کنون در بندِ دین است

سایر غزلیات حافظ:

غزل شماره 11 حافظ/ساقی به نور باده برافروز جامِ ما

غزل شماره 12 حافظ/ ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما

غزل شماره 13 حافظ/ می‌دمد صبح و کِلِّه بست سحاب

غزل شماره 14 حافظ/گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

غزل شماره 15 حافظ/ ای شاهد قدسی، کِه کَشَد بند نقابت؟

غزل شماره 16 حافظ/ خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت

غزل شماره 17 حافظ/ سینه از آتش دل، در غم جانانه بسوخت

غزل شماره 18 حافظ/ ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت

غزل شماره 19 حافظ/ ای نسیم سحر آرامگَهِ یار کجاست؟

غزل شماره 20 حافظ/ روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

غزل شماره 21 حافظ/ دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

غزل شماره 22 حافظ/ دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

غزل شماره 23 حافظ/ خیالِ رویِ تو در هر طریق همره ماست

غزل شماره 24 حافظ/ مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست

غزل شماره 25 حافظ/ شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست

غزل شماره 26 حافظ/ زلف‌آشفته و خِوی‌کرده و خندان‌لب و مست

غزل شماره 27 حافظ/ در دیر مغان آمد، یارم قدحی در دست

غزل شماره 28 حافظ/ به جانِ خواجه و حقِ قدیم و عهدِ درست

غزل شماره 29 حافظ/ ما را ز خیال تو چه پروای شراب است؟

غزل شماره 30 حافظ/ زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست

غزل شماره 31 حافظ/ آن شبِ قدری که گویند اهل خلوت امشب است

غزل شماره 32 حافظ/ خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست

غزل شماره 33 حافظ/ خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است

غزل شماره 34 حافظ/ رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست

غزل شماره 35 حافظ/ برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست

غزل شماره 36 حافظ/ تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست

غزل شماره 37 حافظ/ بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست

غزل شماره 38 حافظ/ بی مهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست

غزل شماره 39 حافظ/ باغِ مرا چه حاجتِ سرو و صنوبر است؟

غزل شماره 40 حافظ/ اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ میکده باز است

غزل شماره 41 حافظ/ اگر چه باده فرح بخش و باد گُل‌بیز است

غزل شماره 42 حافظ/ حالِ دل با تو گفتنم هوس است

غزل شماره 43 حافظ/ صحنِ بُستان ذوق بخش و صحبتِ یاران خوش است

غزل شماره 44 حافظ/ کنون که بر کفِ گل جامِ بادهٔ صاف است

غزل شماره 45 حافظ/ در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است

غزل شماره 46 حافظ/ گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

غزل شماره 47 حافظ/ به کوی میکده هر سالِکی که ره دانست

غزل شماره 48 حافظ/ صوفی از پرتو می راز نهانی دانست

غزل شماره 49 حافظ/ روضهٔ خُلدِ برین خلوت درویشان است

غزل شماره 50 حافظ/ به دامِ زلفِ تو دل مبتلایِ خویشتن است

غزل شماره 51 حافظ/ لعلِ سیرابِ به خون تشنه، لب یار من است

غزل شماره 52 حافظ/ روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است

غزل شماره 53 حافظ/ منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است

غزل شماره 54 حافظ/ ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است

درباره تحریریه خبر هرمزبان

اخبار دیگر رسانه ها صرفاً به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آنها، الزاماً بیانگر دیدگاه های هرمزبان نیست. ---- صاحب امتیاز و مدیرمسئول: مهدی کمالی وبگاه شخصی: MahdiKamali.ir

دیدگاهتان را بنویسید