هرمزبان – غزل شماره 191 حافظ شیرازی با مصرع آغازین «آن کیست کز رویِ کرم، با ما وفاداری کند» را می توانید در ادامه مطالعه کنید.
آن کیست کز رویِ کرم، با ما وفاداری کند
بر جایِ بدکاری چو من، یک دَم نکوکاری کند
اول به بانگِ نای و نی، آرد به دل پیغامِ وی
وانگه به یک پیمانه مِی، با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود از او، کامِ دلم نَگْشود از او
نومید نتوان بود از او، باشد که دلداری کند
گفتم گره نَگْشودهام، زان طُرِّه تا من بودهام
گفتا مَنَش فرمودهام، تا با تو طَرّاری کند
پشمینه پوشِ تندخو، از عشق نشنیدهاست بو
از مَستیَش رمزی بگو، تا تَرکِ هشیاری کند
چون من گدایِ بینشان، مشکل بُوَد یاری چُنان
سلطان کجا عیشِ نهان، با رندِ بازاری کند؟
زان طُرِّهٔ پُرپیچ و خَم، سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم، هر کس که عیّاری کند؟
شد لشکرِ غم بی عدد، از بخت میخواهم مدد
تا فخرِ دین عَبدُالصَّمَد، باشد که غمخواری کند
با چشمِ پُرنیرنگِ او، حافظ مکن آهنگِ او
کان طُرِّهٔ شبرنگِ او، بسیار طَرّاری کند
غزل شماره 180 حافظ/ ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند
غزل شماره 181 حافظ/ بعد از این دستِ من و دامنِ آن سروِ بلند
غزل شماره 182 حافظ/ حَسْبِ حالی نَنِوشتی و شد ایّامی چند
غزل شماره 183 حافظ/ دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند
غزل شماره 184 حافظ/ دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند
غزل شماره 185 حافظ/ نقدها را بُوَد آیا که عَیاری گیرند؟
غزل شماره 186 حافظ/ گر مِی فروش حاجتِ رندان روا کند
غزل شماره 187 حافظ/ دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد
غزل شماره 188 حافظ/ مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد