هرمزبان – غزل شماره 189 حافظ شیرازی با مصرع آغازین «طایر دولت اگر باز گذاری بِکُنَد» را می توانید در ادامه مطالعه کنید.
طایر دولت اگر باز گذاری بِکُنَد
یار بازآید و با وصل قراری بِکُنَد
دیده را دَستگَهِ دُرّ و گهر گر چه نَمانْد
بخورد خونی و تدبیرِ نثاری بکند
دوش گفتم بکند لعلِ لبش چارهٔ من
هاتفِ غیب ندا داد که آری بکند
کَس نَیارَد بَرِ او دَم زَنَد از قصهٔ ما
مگرش بادِ صبا گوشْ گذاری بکند
دادهام بازِ نظر را به تَذَرْوی پرواز
بازخواند مگرش نقش و شکاری بکند
شهر خالیست ز عُشّاق بُوَد کز طَرَفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
کو کریمی که ز بزمِ طربش غمزدهای
جرعهای دَرکشد و دفعِ خُماری بکند
یا وفا، یا خبرِ وصلِ تو، یا مرگِ رقیب
بُوَد آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟
حافظا گر نَرَوی از دَرِ او، هم روزی
گذری بر سرت از گوشه کِناری بکند
غزل شماره 180 حافظ/ ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند
غزل شماره 181 حافظ/ بعد از این دستِ من و دامنِ آن سروِ بلند
غزل شماره 182 حافظ/ حَسْبِ حالی نَنِوشتی و شد ایّامی چند
غزل شماره 183 حافظ/ دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند
غزل شماره 184 حافظ/ دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند
غزل شماره 185 حافظ/ نقدها را بُوَد آیا که عَیاری گیرند؟
غزل شماره 186 حافظ/ گر مِی فروش حاجتِ رندان روا کند