هرمزبان – غزل شماره 186 حافظ شیرازی با مصرع آغازین «گر مِی فروش حاجتِ رندان روا کند» را می توانید در ادامه مطالعه کنید.
گر مِی فروش حاجتِ رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفعِ بلا کند
ساقی به جامِ عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاوَرَد که جهان پُر بلا کند
حقّا کز این غَمان برسد مژدهٔ امان
گر سالِکی به عهدِ امانت وفا کند
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مَکُن به غیر که اینها خدا کند
در کارخانهای که رَهِ عقل و فضل نیست
فهمِ ضعیفْ رایْ فضولی چرا کند؟
مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد
وان کو نه این ترانه سُراید خطا کند
ما را که دردِ عشق و بلای خُمار کُشت
یا وصلِ دوست یا میِ صافی دوا کند
جان رفت در سرِ می و حافظ به عشق سوخت
عیسی دَمی کجاست که احیایِ ما کند؟
غزل شماره 180 حافظ/ ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند
غزل شماره 181 حافظ/ بعد از این دستِ من و دامنِ آن سروِ بلند
غزل شماره 182 حافظ/ حَسْبِ حالی نَنِوشتی و شد ایّامی چند
غزل شماره 183 حافظ/ دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند