غزلیات حافظ شیرازی اشعار حافظ عزل حافظ

غزل شماره 183 حافظ/ دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند

هرمزبان – غزل شماره 183 حافظ شیرازی با مصرع آغازین «دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند» را می توانید در ادامه مطالعه کنید.

دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال
که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟
مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد
که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند

همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود
که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند

 

غزل شماره 180 حافظ/ ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند

غزل شماره 181 حافظ/ بعد از این دستِ من و دامنِ آن سروِ بلند

غزل شماره 182 حافظ/ حَسْبِ حالی نَنِوشتی و شد ایّامی چند

درباره تحریریه خبر هرمزبان

اخبار دیگر رسانه ها صرفاً به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آنها، الزاماً بیانگر دیدگاه های هرمزبان نیست. ---- صاحب امتیاز و مدیرمسئول: مهدی کمالی وبگاه شخصی: MahdiKamali.ir

دیدگاهتان را بنویسید