خبر فوری

نگاهی به تاریخچه‌ی نفوذ در آینه‌ی روشنفکران فراماسون مآب

جورچین نفوذ با در هم آمیختن سیاست‌های مادی‌گرایانه و نفس محورانه‌ی مجریان نفوذ با جهل و فقدان بصیرت مخاطبان آن کامل می‌شود. مخاطبانی که گستردگی‌ای به وسعت عوام و خواص جامعه دارند.

 

هرچند که به خاطر ریشه دوانی سنت وابستگی نخبگانی در فضای سیاسی کشور،  متزلزل بودن پایه‌های عقیدتی برخی از مشروطه خواهان که غالباً یا روسوفیل بودند و یا انگلوفیل و همچنین تعالیم نا متقن بنیان گذاران اولین شبکه‌های نخبگانی، نهضت مشروطه به انحراف کشیده شد و به سبد منافع استعمارگران افتاد.

یعنی نه‌فقط عوام جامعه بلکه خواص نیز آماج تیرهای سهمگین نفوذ هستند؛ تا آنجا که مهم‌ترین تمرکز جریان نفوذ بر خواص جامعه قرارگرفته است. دلیل این مسئله به‌غایت روشن است. عوام و توده‌ی مردم غالباً دنباله‌رو و متأثر از بزرگان و خواص جامعه‌ی خود هستند و جهت‌گیری‌ها و تصمیمات اجتماعی خود را خواسته یا ناخواسته، بر خواست‌ها و نظرات آن‌ها منطبق می‌کنند. پس اگر فرد یا گروهی بتواند جهان‌بینی و گرایش‌های بزرگان و متنفذان یک قوم را تغییر دهد، توانسته بر فرایند تصمیم سازی و تصمیم‌گیری آن قوم حسب میزان توفیق نفوذ خود، مسلط شود و به سیاست‌های خود،  با صرف کمترین هزینه‌ی مادی و معنوی جامه‌ی عمل بپوشاند. ازاین‌رو کاربست نفوذ در گذر زمان موردتوجه هر چه بیشتر و در دوران معاصر در دستور کار دولت‌های دارای دکترین سازمان‌یافته سیاست خارجی قرار گرفت.

در حوزه داخلی و ملی نیز، در سال‌های اخیر، نفوذ غایت‌گرا و هدفمند به یکی از تأثیرگذارترین مفاهیم در دایره‌ی واژگان سیاسی  بدل گشته، تا آنجا که عمق اهمیت آن را در بیانات متعدد مقام معظم رهبری دراین‌باره می‌توان به‌وضوح دید. در نگاه معظم له، نفوذ با تمام تعاریف و لوازمش در دو ساحت جریان پیدا می‌کند. نفوذ فردی و نفوذ جریانی. ایشان دراین‌باره می‌فرمایند: « گاهی یک فرد بزک شده در پوشش دوست را وارد دستگاهی می‌کنند تا بتواند کار خودش را انجام دهد. کمترین مقصود جاسوسی و بیشترین آن‌ها تغییر در تصمیم سازی است. در بعد فردی، یک فرد را می‌فرستند تا در یک فرد اعم از سیاسی و روحانی نفوذ کند در پوشش گول زننده. نفوذ جریانی که خطرناک‌تر است، یعنی شبکه‌سازی در داخل ملت. از طریق پول و جاذبه‌های جنسی. افراد تأثیرگذار را با اهداف دروغین دور هم جمع می‌کنند تا بکشانند به سمت اهداف موردنظر خودشان که تغییر باورها، آرمان‌ها، نگاه‌ها و سبک زندگی است. می‌خواهند نگاه این افراد را مانند نگاه خود کنند».[1]

نفوذ، چه در حوزه‌ی فردی و چه در حوزه‌ی جریانی، به مانند هر پدیده و مؤلفه‌ی واجد حیات بلندمدت اجتماعی، سیر نمو و تکاملی دارد، که شناخت این سیر و نقاط عطف تاریخی آن، کمک شایانی به درک و فهم مؤلفه‌ی نفوذ می‌کند. از دگر سو، بررسی تاریخچه‌ی نفوذ در کشور سبب شناخت ضربه‌ها، خسارت‌ها و آلامی می‌شود که از مجرای نفوذ بر جان ایران نشسته، بسیاری از منابع و ظرفیت‌های ملی را به غارت برده و سنت وابستگی را در روح سیاست ایران پیش از انقلاب، نهادینه کرده است.

 

در باب ضرورت توجه به این تاریخچه، مقام معظم رهبری می‌فرمایند: « … ضعف آن دولت‌ها در مواجهه‌ی با نفوذ و تهاجم فرهنگ غربی و سیاست غربی و حکومت‌های غربی، موجب انفعال کشور شد و همین‌طور رفته‌رفته ما دچار ضعف شدیم، هزیمت‌هایی داشتیم؛ این هم یک واقعیتی است. ما در برآورد مسائل کشور و شناخت وضعیت کنونی کشور نمی‌توانیم این دوره را ندیده بگیریم. هم نفوذ سیاسی پیدا کردند، هم نفوذ فرهنگی پیدا کردند، هم منابع ما را غارت کردند. متأسفانه هنوز کار درستی در این زمینه انجام نگرفته محققین و مورخین ما باید بنشینند یک کار مبسوط و مشروحی را انجام دهند در مورد غارت منابع اقتصادی کشور به‌وسیله‌ی کشورهای متنفذ خارجی که وارد اینجا شدند»[2].

فراماسونری و جریان نفوذ در ایران

زمانی که از نفوذ صحبت می‌کنیم، درواقع درباره‌ی مهم‌ترین ابزار مورداستفاده در هندسه‌ی تفکرات امپریالیستی و استعمارگرانه سخن می‌رانیم. نفوذ ابزار استعمار است، اما نه ابزار مستقیم؛ بلکه ابزاری که در پوشش یک ظاهر زیبا، فریبنده و پرجاذبه قرار دارد، به‌نحوی‌که با بهره‌گیری از آن پوشش، اهدافی که بر نفوذ مترتب است محقق می‌شود. جامه‌ای که بر کالبد اهداف استعمارگرانه پوشانده می‌شود، برای مؤثر بودن محتاج است که از جنس نیازها و اقتضائات جامعه‌ی مقصد باشد، بدین‌سان که از سویی داشته‌ها و ظرفیت‌های موجود در جامعه‌ی مخاطبان خود را اندک برشمارد و این مسئله را در ذهن آن‌ها القاء کند که دستشان از دستاوردها و توانمندی‌های موردنیاز برای پیشرفت خالی است و از سویی دیگر تمسک به راه‌حل‌های غربی را به‌مثابه‌ی یگانه راه خروج از مشکلات و داخل شدن در زمره‌ی کشورهای پیشرفته برشمارد و جوامع کمتر توسعه‌یافته‌ی مخاطب خود را فارغ از توجه به زیرساخت‌های متنوع فکری ملت‌ها، به راهی بخواند که غربی‌ها پیشتاز در پیمودن آن بوده‌اند.

محمدعلی فروغی، بزرگ‌ترین و تاثیرگذارترین ماسون ایرانی

 

استفاده از پوشش‌های فریبنده‌ی غربی که غالباً در ارائه‌ی نسخه‌هایی از جنس مکاتب و ساختارها متجلی می‌شود، در مورد کشورهای جهان سوم به‌ویژه ایران در پوشش مجامع فراماسونری و با عضویت افراد متنفذ و تأثیرگذار اعم از سیاسیون و دانشجویان، بنیان نهاده شد و این مجامع کار ویژه‌ی غربی سازی مادی و معنوی خواص جامعه‌ی ایران را در پیش گرفتند و به تربیت افرادی همت گماردند که هرچند لباس ملی بر تن داشتند، به زبان مردم صحبت می‌کردند و به نام و کنیه‌ی ایرانی خطاب می‌شدند، اما عملاً مجری پیاده‌سازی سیاست‌های غربی بودند.  

تبارشناسی عوامل داخلی نفوذ استعماری

تبارشناسی نیروهای بومی پرورش‌یافته در مکتب غرب که تسهیل‌کننده‌ی جریان نفوذ بوده‌اند نشان می‌دهد که باید گروه‌های نخستین آن‌ها را در میان طبقه‌ی روشنفکران نسل اول جستجو کنیم. دانشجویان جوانی که با هدف یادگیری فنون نظامی، صنعتی و ادبی به اروپا فرستاده‌شده بودند و یا مأموران سیاسی و سیاحانی که هم غرب را دیده بودند و هم عقب‌ماندگی ایران روزگار قاجار را. تا آنجایی که بعد از بازگشت به وطن، با آب‌وتاب هرچه‌تمام‌تر آنچه را که دیده بودند برای دیگران نقل می‌کردند و از سفرهای خود « حیرت نامه» می‌نوشتند.[3]

روشنفکری که مدت‌ها ذهن خود را با مقالات و رساله‌های نویسندگان غربی در باب آزادی، مدنیت و شأن انسانی مشغول کرده بود، در بازگشت به کشور با جامعه‌ای کاملاً بسته و عاری از هرگونه آزادی مواجه می‌شد. در این موقع وی نیاز به تغییرات اجتماعی را بیش از هر زمان دیگر احساس می‌کرد. در مقابل روشنفکر اصلاح‌طلب، قوه‌ی حاکمه ای قرار داشت که پیشرفت پویا و اصلاح‌طلبی را تخطئه می‌کرد[4].

 

این‌گونه بود که روشنفکری نوخاسته‌ی ایران از همان بدو تولد در گوشه‌ی انزوا و بی‌مهری قرار گرفت و مأیوس و سرخورده به زندگی دور از جامعه روی آورد. ناگفته روشن است که  غالب روشنفکران نسل اول از چنان قدرت درونی برخوردار نبودند که بتوانند موجب پایمردی ایشان در برابر کارشکنی‌های حکومت استبدادی شود. پس جز در موارد معدودی از خود پافشاری نشان نمی‌دادند و چیزی نمی‌گذشت که آن‌ها نیز به خیل درباریان رشوه بگیر و مملکت فروش می‌پیوستند و در جستجوی جا پای محکم برای حرکت‌های خود، با بیگانگان پیوند می‌خوردند و در هیئت وابستگان به بیگانه درمی‌آمدند.

انجمن‌های فراماسونری، پوشش فریبنده‌ی نفوذ نخبگانی

در فضای خفقان آلود  دوران ناصری، روشنفکران به دلیل فریادهای فروخفته‌ای که می‌خواست در باب آزادی و ترقی سر داده شود ولی مجال بروز نیافته بود از تفکرات فراماسونری استقبال کردند. استعمارگران نیز فرصت را غنیمت شمردند و از ابزار فراماسونری برای سیطره بر کشورهای عقب‌افتاده استفاده نمودند. درواقع همین‌که دول اروپایی به فکر استعمار افتادند این محافل [ فراماسونری] بهترین وسیله بود که توسط اعضای آن می‌توانستند تولید اختلاف کنند و با نفاق و دوئیت میان سکنه آن مملکتی که به تصرف تصمیم گرفته بودند، موفق می‌گردیدند.[5] به‌عبارت‌دیگر، عملکرد سیاسی لژهای فراماسونی در کشورهای پیرامونی وابستگی بسیاری به پدیده‌ی استعمار دارد. لژهای فراماسونی هم‌زمان و همراه با پدیده‌ی استعمار به کشورهای ضعیف وارد شدند و وظیفه اصلی‌شان دستیابی به اهداف استعماری بود.

 

اگر این وظیفه در آغاز از طریق جمع‌کردن اقشار تحصیل‌کرده و روشنفکر و آموزش مبانی روشنفکری اروپایی و یا جذب نیروهای متنفذ بومی و استفاده از نفوذ و قدرت ایشان انجام می‌گرفت، با شروع دوره‌ی استعمار نو به ابزاری برای حفظ سلطه غیرمستقیم استعمارگران بر مستعمرات کوچک و بزرگ در آمد. ازاین‌پس لژهای فراماسونی دیگر محلی برای آموزش آداب تفکر جدید نبودند. بلکه به تشکل‌هایی برای قبضه کردن قدرت در دست گروهی از نخبگان اجتماعی بدل شدند که می‌توانستند درنهایت اقتدار سیاسی کشورهای خود را به نفع قدرت‌های استعمارگر به دست‌گیرند.

نخستین جرقه‌های آشنایی تأثیرگذار ایرانیان با فرهنگ غربی و تفکرات فراماسونری به زمان عباس میرزا و فرستادن گروهی از محصلان توسط وی به فرنگ بازمی‌گردد و پس‌ازآن اعزام گروه‌های بعدی دانشجویان و همچنین سفر مقامات سیاسی ایران نظیر میرزاعلی اصغر خان ایلچی به اروپا و پیوستن آن‌ها به لژهای فراماسونری مقدمات شکل‌گیری نفوذ فردی را در کشور فراهم کرد. به گواه تاریخ علی‌اصغر خان ایلچی ( وزیر خارجه) که خود یک فراماسون بود، پس از عضویت در لژ فراماسونری سعی بلیغی در جلب منافع بیگانگان مبذول داشت و سهم بسزایی در انعقاد قراردادهای ننگین خارجی ایفا کرد.[6] اگرچه در لیست فراماسون‌های ایرانی نام افرادی به چشم می‌خورد که از هیچ کوششی در جهت تأمین مطامع بیگانگان فروگذار نکردند اما هیچ‌یک نتوانستند مجمعی از روشنفکران متأثر از غرب تشکیل دهند که بتواند در بستر سیاست کشور جریان ساز باشد.

« میرزا ملکم خان» در دوران ناصرالدین‌شاه قاجار، نخستین کسی است که توانست انجمنی همانند فراماسونری فرنگستان برپا کند[7] و پایه‌گذار مجمعی باشد که نه‌تنها در جمع‌کردن روشنفکران غرب‌گرای منتقد به دولت موفق بود بلکه توانست با به عضویت درآوردن چهره‌های سرشناس درباری و ملی تا جایی کار را پیش ببرد که معارض قدرت دربار شود و ناصرالدین‌شاه را وادار به تعطیل کردن آن نماید. این گام اولیه با برداشتن گام‌های دوم و سوم ذیل محافلی با نام‌های« مجمع آدمیت» و« جامع آدمیت» توسط ملکم و عباسقلی خان قزوینی که از پیروان ملکم بود برداشته شد و درمجموع واجد اثرات چشم‌گیری در تاریخ معاصر به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم گردید، به‌نحوی‌که نخستین ثمره‌ی مشهود آن در وقایع مشروطیت به چشم می‌خورد.

 

روحیه معترض و انتقاد گری که به برکت ساختارشکنی سیاسی مجامع  سه‌گانه‌ی ملکمی در فضای کشور ایجادشده بود فارغ از اثرات نامطلوبی که بر ساختار استقلال نخبگانی کشور داشت راهی را فراروی روشنفکران و اصلاح‌طلبان بعدی گشود که در ابتدا به تشکیل لژ بیداری ایرانیان که نخستین لژ فراماسونری معتبر کشور بود انجامید و رفته‌رفته نهال اولیه‌ی انسجام نخبگانی که زاییده‌ی زمین مجامع سه‌گانه‌ی ملکمی بود، به آن‌چنان قوتی رسید که توانست پس از سال‌ها استبداد، نهضت مشروطه را رقم بزند. هرچند که به خاطر ریشه دوانی سنت وابستگی نخبگانی در فضای سیاسی کشور،  متزلزل بودن پایه‌های عقیدتی برخی از مشروطه خواهان که غالباً یا روسوفیل بودند و یا انگلوفیل و همچنین تعالیم نا متقن بنیان گذاران اولین شبکه‌های نخبگانی، نهضت مشروطه به انحراف کشیده شد و به سبد منافع استعمارگران افتاد.

 منابع:

http://www.haadi.ir/s/569

1- مقام معظم رهبری ( 4/9/94)

2- مقام معظم رهبری( 30/4/92)

3- محبوبی اردکانی، حسین ( 1354)، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ج1، ص 24

4- شاه آبادی، حمیدرضا ( 1378)، تاریخ آغاز فراماسونری در ایران، تهران: نشر لیلا، ج1، ص 79

5- محمود، محمود ( بی تا)، تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن 19، تهران: شرکت نسبی اقبال و شرکاء، ج5، ص27

6- رائین، اسماعیل ( 1357)، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران: انتشارات امیر کبیر، ج1، ص327

7- خان ملک ساسانی، احمد ( 1383)، دست پنهان انگلیس در ایران، تهران، نشر خلیلیان، ص38

پایگاه هادی

انتهای متن/

درباره هرمزبان

اخبار دیگر رسانه ها صرفاً به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آنها، الزاماً بیانگر دیدگاه های هرمزبان نیست. پایگاه خبری هرمزبان وابسته به هیچ نهاد و سازمانی نیست و با هزینه های شخصی اداره می شود. این پایگاه دارای مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و در چارچوب قانون مطبوعات و قوانین جاری کشور به اطلاع رسانی و فعالیت خبری می پردازد. صاحب امتیاز و مدیرمسئول: مهدی کمالی وبگاه شخصی: MahdiKamali.ir

دیدگاهتان را بنویسید