مطبوعات کشور به طور روزانه مهمترین و برجسته ترین رخدادهای داخلی و خارجی را پوشش می دهند. این در حالی است که بخش زیادی از خبرها، یادداشت ها، گزارش ها، گفت وگوها و … به انعکاس شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه اختصاص می یابد؛ موضوعی که توجه ویژه به آن اهمیتی فزاینده دارد.
گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ موضوع های یادشده را که انعکاس قابل توجهی در روزنامه های صبح چهارشنبه 22 شهریور 1396 داشت؛ با هدف آگاهی بخشی و اطلاع رسانی بررسی کرده است.
** واژگونی دوباره اتوبوس و جاده های سیاهپوش
خبر تلخ واژگونی اتوبوسی دیگر و مرگ دردناک 11 هموطن تیتر نخست رسانه های کشور شد. این بار، جاده تهران به آبعلی، حادثه آفرید تا سفر مسافران کرج به مقصد ساری، برای همیشه ناتمام بماند و پایان تلخ، در دره رقم بخورد. به این ترتیب، دومین سانحه مرگبار اتوبوس در شهریورماه رقم خورد تا به فاصله حدود 10روز از واژگونی تلخ اتوبوس دانشآموزان هرمزگانی در حوالی داراب، آمار درگذشتگان این دو حادثه، به 20 تن برسد.
روزنامه«ایران» با درج مطلبی با عنوان«سقوط مرگبار؛ این بار در جاجرود» از حادثه واژگونی اتوبوس ها به ارایه گزارشی پرداخت و نوشت: آمارها حکایت از این دارد که تصادفات رانندگی در ایران دومین عامل مرگ و میر ایرانیان است با وجود این، این سؤال پیش میآید براستی عامل اصلی این تصادفات کیست؟ رانندهای که در اثر بیدقتی و عدم آموزش فرهنگ رانندگی جان مسافرانش را در جادهها پرپر میکند یا مسئولان که به محض وقوع تصادف توپ را به زمین یکدیگر میاندازند و هر کدام دیگری را مسئول میداند؟ رانندههایی که میگویند وسایل نقلیهشان از کیفیت لازم برخودار نیست و جادههای کشور ایمن نیستند یا مسئولانی که به رعایت نکردن قوانین و مقررات از سوی رانندهها اشاره دارند؟ هنوز یک هفته از فاجعه تصادف مرگبار اتوبوس دانشآموزان هرمزگانی در محور داراب استان فارس نگذشته بود که دیروز خبر رسید ساعت 2 بامداد سقوط اتوبوس مسافربری به دره در جاجرود 11کشته و 29 مجروح بر جای گذاشت. در همان دقایق ابتدایی که تصادف خونین جاجرود مخابره و صحنههای دلخراش آن در فضای مجازی دست به دست شد بازهم انگشت اتهام به سمت راننده نشانه رفت.
در ادامه این گزارش می خوانیم: مرتضی شمسی مدرس سلامت شغلی رانندگان حرفهای در پاسخ به اینکه چه کسی مسئول تصادفات جادهای است، می گوید: «به نظر میرسد تصادفات رانندگی متولی خاصی ندارد به عبارتی کسی نیست که یقهاش را بگیریم و بگوییم فلان جا کوتاهی کردهاید. پلیس میگوید به من ربطی ندارد و جاده خراب است. وزارت راه میگوید راننده چرت زده و باعث تصادف شده. راننده هم میگوید هیچ ربطی به من ندارد. من میگویم اینها هیچ کدام مقصر نیستند چون آموزش ندیدهاند و سواد ترافیکی ندارند. راننده ایرانی نمیداند سرعت 120 کیلومتر بر ساعت متناسب با شرایط جادهای و خودروهای ما نیست. اگر بخواهیم بدانیم از حیث آماری چرا کشور ما مرگ بارترین حوادث جادهای را در دنیا دارد باید به چهار علت مهم در تصادفات رانندگی انسانی، جادهای، وسیله نقلیه و عوامل محیطی اشاره کنیم. اینها به صورت زنجیروار بههم متصلند چنانچه در یکی از این عاملها تزلزل ایجاد شود تصادف اتفاق میافتد.» آمار کشتهها در حوادث جادهای زمانی بحرانیتر میشود که بدانیم راننده وسیله نقلیه 70 تا 90 درصد در تصادفات رانندگی نقش دارد. این پژوهشگر معتقد است، ما مسیر را گم کردهایم چرا که دلیل نخست که عامل انسانی را در صدر افزایش تصادفات رانندگی قرار داده و ناشی از فرهنگ نادرست رانندگی و عدم رعایت مقررات و قوانین راهنمایی و رانندگی است را فراموش کردهایم.
روزنامه«جوان» در گزارشی با عنوان«سریال مرگ و خون جاده ها کی تمام میشود؟» نوشت: جریمه هایی که بازدارنده نیست، قوانینی که زیر پا گذاشته میشود، رانندگانی که با تجربه نیستند، وسایل نقلیهای که ایمن نیستند، جادههایی که استاندارد لازم و کافی را ندارند، همه و همه از جمله دلایلی هستند که به گفته مسئولان سالانه مسافران جادهای زیادی را به کام مرگ فرو میبرد و خانوادههای زیادی را هم داغدار میکند. هرچند که در تصادفات جادهای سه ضلع مثلث راننده، خودرو و جاده را سهامدار معرفی کردهاند و برای هر کدام در جای خود سهمی در نظر گرفتهاند، اما شاید بهتر باشد در کنار جادههای ناایمن، وسایل نقلیه با پایینترین حداستاندارد و رانندههایی که مهارت ندارند، سهمی هم برای مسئولانی در نظر گرفت که بهرغم سیر صعودی این حوادث و تلفات جادهای همچنان استوار و محکم بر مسند فعالیت نشستند.
در ادامه این گزارش آمده است: مطابق آخرین آمار پزشکی قانونی کشور در پنج سال گذشته (1391 تا 1395) 919 نفر تنها در حوادث رانندگی اتوبوسهای مسافربری جان خود را از دست دادند و در آمار کلیتری بالغ بر 280 هزار نفر از هموطنان و مردم ایران در طول یک دهه گذشته بر اثر حوادث جادهای جان خود را از دست دادهاند. آماری که بهرغم توفیقات حاصل شده در طول دهههای اخیر باز هم ایران را در زمره کشورهایی قرار داده که در این حوزه با چالش مواجه است. تلفات جادهای در کشور آنچنان بالا است که با وجود توفیقات حاصل شده در طول یک دهه اخیر و کاهش تلفات جادهای، باز هم جزو کشورهایی هستیم که متأسفانه در این حوزه با چالشها و حوادث تلخی مواجه میشویم. مطابق با آمارهای موجود گفته میشود در پیدایش تصادفات همیشه سه ضلع مثلث راننده، خودرو و جاده سهم بسزایی دارند و نمیتوان نقش هیچ کدام از آنها را نادیده گرفت. در این میان سهم خطای انسانی در تصادفات جادهای 70 درصد برآورد میشود که به انحای مختلف همچون خواب آلودگی، سرعت غیرمجاز، انحراف به چپ، سبقت و… ظهور و بروز پیدا میکند. همچنین سهم خودرو و جاده نیز در بروز سوانح جادهای 30 درصد برآورد شده است. اگرچه متهم اصلی تصادفات با سهم 70 درصدی خطای انسانی است، اما برخی کارشناسان معتقدند باید علت و عوامل مؤثر در بروز خطای انسانی مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.
روزنامه«آرمان» در گزارشی با عنوان«11 مسافر، قربانی سقوط اتوبوس» می نویسد: سالانه حدود 16هزار نفر در تصادفات جادهای کشور کشته میشوند و چندین برابر این عدد مصدوم و نقص عضو از این حوادث به جای میماند. از سوی دیگر، سالانه حدود 40هزارمیلیارد تومان خسارت ناشی از تصادفات جادهای به کشور تحمیل میشود. با سقوط اتوبوسی به دره جاجرود که بر اثر آن 11 نفر از مسافران ساری جان خود را از دست دادند، زنگ خطر برای تبدیلشدن شهریور امسال به یکی از مرگبارترین شهریورهای سالهای اخیر به صدا درآمده است. بامداد سهشنبه در شرایطی که هنوز داغ فوت دانشآموزان هرمزگانی تازه بود، خبر رسید که اتوبوسی در جاده جاجرود به دره سقوط کرده است. این تصادف که بیش از 10قربانی و نزدیک به 30مصدوم داشت در شرایطی در آخرین روزهای شهریور رخ داده است که ماه مرگبار حوادث جادهای در 10سال اخیر بیش از 21هزار قربانی داشته است.
در ادامه می خوانیم: نایب رئیس کمیسیون عمران مجلس، درباره رسیدگی به حوادث جادهای در کشور به «آرمان» میگوید: روز دوشنبه یک نشست درباره حادثه دانش آموزان نخبه در جنوب کشور تشکیل و قرار شد در اولین فرصت وزیر مربوطه به کمیسیون عمران دعوت شده و درباره ارتقای امنیت در جاده های کشور تصمیمگیری شود. سیدهادی بهادری میافزاید: هرگونه تصمیم گیری درباره سوانح جادهای مستلزم همکاری وزیر راه و شهرسازی است. بهگفته او میزان کشتههای جادهای با روند رو به کاهش همراه است، اما وقوع تصادفات اخیر نگران کننده است.
روزنامه«قانون» با انتخاب گزارشی با عنوان«جاده هایی که جان می گیرند» آورده است: سربازهای کلانتری پخش شدهاند توی دره و شیبی که منتهی میشود به جسد بیجان اتوبوس مرگ! هر کسی چیزی به دست گرفته و بالا میآید. یکی کیف زنانه، سرباز دیگری چمدان و دیگری کولهپشتی. چند نفری هم دنبال موبایل و مدارک شناسایی میگردند که هر طرف پرت شدهاند. هوا گرگ و میش است و هنوز عمق فاجعه مشخص نیست. زنگ بیقرار موبایلی که معلوم نیست کجا افتادهاست، سرها را بر میگرداند به شیب تندی که پس زمینهاش لاشه اتوبوس سبز رنگ است. سربازی شیب را آرام پایین میرود و موبایل را از لای بوتههای خشک بیرون میآورد. با هزار زور و زحمت خودش را بالا میکشد.
موبایل دوباره زنگ میخورد. روی صفحه گوشی اسم «مامان» میافتد. سرباز گوشی را به مسئولش میدهد. آنها در دو راهی جواب دادن و ندادن گرفتار شدهاند، جواب میدهند. صدای افسر پلیس گرفتهاست، اولش درست نمیتواند حرف بزند، او میگوید:«مادرجان آروم باش، آروم باش و اسم پسرت رو بگو». مادر دلشوره دارد و اسمها را قاطی میکند، بالاخره اسم را میگوید و افسر به سرباز اشاره میکند که اسم را از لیست ببیند. سرباز سری تکان میدهد؛ یعنی او جزو جانباختگان است. افسر نمیداند چطور این خبر را به مادر بدهد. صدایش را صاف میکند:« مادر جان نیم ساعت پیش اتوبوسی توی جاده جاجرود تصادف کرده و چند نفری زخمی شدند و بردنشان بیمارستان. همکارهام چند ساعت دیگه باهاتون تماس میگیرند».
** تخریب محیط زیست و تهدیدی جدی بر امنیت ملی
تخریب محیط زیست و کم شدن منابع تاثیر منفی بر امنیت یک کشور دارد. تغییرات محیط زیستی میتواند منشا درگیری و مناقشه بر سر منابع تجدیدناپذیر مثل آب شیرین و منابع غذایی دریایی شود. مشکلات زیست محیطی به مرزهای سرزمینی یا سیاسی محدود نمیشود. مشکلات محیط زیستی مردم یا بشریت را تهدید میکند، صرف نظر از اینکه در داخل کدام مرز ملی زندگی میکنند. آثار تخریبی انسان بر محیط زیست باید به عنوان تهدید بر امنیت ملی تلقی شود.
روزنامه«ابتکار» با درج گزارشی با عنوان«بوی محیط زیست در هوای مهر» می نویسد: چند سالی میشود که زمزمههای آموزش محیط زیست به دانشآموزان به گوش میرسد، آموزشهایی که حتی در قالب مدارس طبیعت نیز در آمده و دانشآموزان پایههای اول ابتدای را با محیط زیست آشنا میکند. اما امسال پای این آموزش به مدارس دولتی نیز باز شده با این تفاوت که واحد درسی انسان و محیط زیست برای دانشآموزانی ارائه میشود که دورههای ابتدایی را پشت سر گذاشته و حتی یک پله نیز از انتخاب رشته مورد نظر خود هم گذر کردهاند. گرچه اضافه شدن این واحد درسی به کتابهای درسی دانشآموزان جای خوشحالی دارد اما انتخاب این سن برای آموزش محیط زیست به دانشآموزان تئوریهایی را که بارها در گوش همه ما خوانده شده یعنی «آموزش باید از اولین سالهای زندگی و پیش از شکلگیری شخصیت افراد» نادیده گرفته است.
در ادامه این گزارش می خوانیم: مسائل محیط زیستی از جمله آلودگی، حفظ منابع مانند آب و خاک و پسماندها از دوره اول ابتدایی در کتاب علوم و از سوم ابتدایی در کتاب مطالعات اجتماعی در صفحههای متعدد کتاب آورده شده است. اضافه شدن کتاب انسان و محیط زیست در پایه یازدهم به این معنی نیست که دانشآموزان فقط در این پایه با مشکلات و موضوعات محیط زیستی آشنا شوند بلکه از اول ابتدایی این جرقه زده شده و آرام آرام دانش آموز با این مسائل در کتاب علوم ابتدایی و دوره متوسطه اول و در کتاب مطالعات اجتماعی و متوسطه اول آشنا میشود. حتی در پایه دهم تمام دانش آموزان در مباحثی با عنوان کتابهای استان شناسی که برای 31 استان کشور تدوین شده است آشنایی کامل با مشکلات محیط زیستی خواهند داشت ولی باید بدانید که در متوسطه دوم دانش آموزان از درک بالاتری بیشتر برخوردار است و هم احساس مسئولیت بیشتری دارد.
روزنامه«ایران» در گزارشی با عنوان«دپوی زباله در پارک جنگلی سوهانک» نوشت: «مگر اینجا دپوی زباله است که ما هر روز باید با بوی بدش کنار بیاییم؟ فقط اسمش منطقه یک است. اما شهرداری در تمام این سالها کاملاً نسبت به بلوار ارتش بیتفاوت بوده.» علیرضا ابراهیمی یکی از ساکنین مجتمع مسکونی باغ ارغوان در بلوار ارتش این حرفها را میزند. او هم مثل بیشتر محلیها از بوی بد محل تفکیک زباله انتهای بلوار ارتش در پارک جنگلی سوهانک شکایت دارد. سؤال اهالی محل این است که چه توجیهی برای مرکز تفکیک زباله در این پارک جنگلی وجود دارد. آن هم وقتی که هم محیط زیست منطقه را تهدید میکند و هم بوی بدش بلای جان اهالی محل شده. یکی از جادههای خاکی و صعبالعبور سوهانک را که منتهی میشود به مرکز دپوی زباله بالا میرویم. نرسیده به محل دپوی زباله میشود آلونکهایی را دید که مشغول تفکیک زباله هستند. چند سگ بزرگ هم پارس کنان منتظر شکار ایستادهاند. چند مرد که مشغول تماشای ما هستند، میگویند برای دیدن زبالهها باید بالاتر برویم، اما ماشین ما به خاطر ناهموار بودن جاده نمیتواند بالاتر برود. بوی زباله را از همینجا میشود حس کرد. بویی که از پارک به اصطلاح جنگلی سوهانک همراه باد راهی خانههای مردم میشود.
در ادامه آمده است: بگذارید کمی از مشکلات محلیها فاصله بگیریم و به پرندگان و درختانی فکر کنیم که قرار بود در این منطقه حفاظت شده خوش و خرم زندگی کنند. پرندگانی مانند سار، دم جنبانک ابلق، دارکوب سوری، حواصیل خاکستری، سهره جنگلی و… یا درختانی مثل کاج و سرو و اقاقیا و سنجد و بادام وحشی و سرو خمرهای. این همه پرنده و گونه گیاهی هم با این وضعیت ساکن منطقه یک شهری تهران هستند. لابد درختان این پارک جنگلی به جای آب زلال از شیرآبه زبالهها تغذیه میکنند. شاید روزی که چنین تصمیمی گرفته شد، مدیران شهری فکر کرده بودند تهران از درخت و پرنده اشباع شده و باید آنها را تاراند و حلق 4 درصدیهای منطقه یک را با دود زباله پر کرد.
روزنامه«ستاره صبح» در یادداشتی با عنوان« چالشها و معضلات زیست محیطی پایتخت» که به قلم مهدی بهروش استاد دانشگاه و فعال محیط زیست، نگاشته شد، آورده است: تهران شهری که قدمتی در حدود 7000 سال قبل از میلاد دارد روزگاری شهر تهران به واسطه برخورداری از مغاک، سفرههای آبهای زیرزمینی، منابع طبیعی، آب و هوا خوب و پناهگاه حیات وحش گیاهی و جانورانی بکر همیشه مورد توجهها بوده است. با افزایش جمعیت و افزایش وسعت شهر مشکلات کوچک زیست محیطی ابتدا به موضوعاتی چون جمعآوری و پسماند و فاضلاب ختم میشد، امروزه مشکلات جدیدی بر پیکیره تهران وارد شده که میتوان آن معضلات زیست محیطی را به قرار زیر بیان نمود: حاشیهنشینی و زاغه نشینی: حاشیهنشینان فاقد بهداشت عمومی و خصوصی در حد و اندازه استانداردهای جهانی و حتی ملی هستند و اقدام علیه بهداشت عمومی و محیط زیست در چنین مناطقی شایع است. انباشت زبالهها و عدم جمعآوری آنها، جریان فاضلاب منازل در کوچهها و عدم دفع بهداشتی آن، آلودگیهای صوتی و آلودگی هوا و غیره در این محلات مشهود است.
در ادامه این یادداشت می خوانیم: بیشترین سهم آلودگی صوتی در کلانشهر تهران ناشی از سیستم حمل و نقل موتوری است، عاملی پنهان از چشم که یکی از ابعاد مهم و تاثیرگذار در بهبود کیفیت زندگی و محیط زیست شهری به شمار میآید. آلودگی منظر (بصری) شهری: تهران، شهر خاکستری رنگ بیروحی است. ساختمانهای بد قواره در کنار خیابانهایی که لبالب از ماشین و آدم است. تهران از نظر بصری، دچار چنان اغتشاشی است که باید با بهرهگیری از جلوهای زیبای محیط زیست ساماندهی شود.
** شبکه های اجتماعی مجازی و اثرات جهانی شدن آن
فضای مجازیِ اینترنتی یکی از مهمترین ابزارها برای تحقق یافتن اثرات جهانیشدن است. این فضای مجازی عرصه وسیعی از اطلاعات مختلف معنایی را ایجاد می کند. افراد در مواجهه با این فضا و تکثر منابع در ساخت هویت، دچار سردرگمی میشوند. از میان رفتن زمان و مکان و نقش بیشتر فضا در دنیای مجازی تجلی آشکاری دارد. افراد در مواجهه با این فضای دوم، بنیان های هویت خود را متزلزل می بینند و دچار تردید و اضطراب می شوند.
روزنامه«ایران» در گزارشی با عنوان«شبکه های اجتماعی در خدمت رونق کسب و کار خانگی» آورده است: گلهایی خاص با رنگهای شیری، گلبهی و برگهایی ریز و سبز در میان شان، کنار هم قرار گرفتهاند. شکوفههایی ریز نیز در میان آنها نشسته و دسته گلی لطیف و خیرهکننده را ساختهاند. حدود 5 هزار نفر این عکس را لایک کردهاند. در عکسی دیگر در همین صفحه اینستاگرامی، دسته گلی با رنگهای یاسی و ارغوانی رنگ، با گل کوچکی در جیب کت داماد و دستبندی از گل طبیعی در دست عروس، هماهنگ شده و این یکی عکس را 10 هزار نفر لایک کردهاند. صفحه اینستاگرامی دو خواهری که به گل آرایی مشغول هستند، نزدیک به 80 هزار نفر دنبالکننده دارد؛ دو خواهر جوان در منزل شان، با هنر خود به گلهای طبیعی شکوهی درخورِ جشنهای مختلف میدهند و برای خودشان برندی هم ساختهاند. آنها از طریق صفحه اینستاگرامی شان، اسم و رسمی پیدا کردهاند.
در ادامه این گزارش می خوانیم: حدود 47 میلیون نفر ایرانی، در شبکه های اجتماعی عضویت دارند و بعضیها تنها یک عضو ساده باقی نماندهاند. به جای دلخوش کردن به آگهی استخدام روزنامه ها، برای خود کسب و کاری راه انداختهاند. یکی دیگر از آنها، دختر 23 سالهای است که شیرینی پزی میکند و در گوشه کارگاهی کوچک، کلاس های آموزشی برگزار میکند. صفحه اینستاگرامی او، 117 هزار نفر دنبالکننده دارد و عکس شیرینی ها و کیکهای فنجونی اش، خیره کننده است. آنها را با طرح های خاص و منحصر به فرد درست میکند و خودش درباره کارش میگوید: «من از بچگی شیرینی پزی دوست داشتم، در کلاس های مختلف شرکت کردم و مدارک معتبر گرفتم. حالا سه سال است که به فکر کار کردن افتاده ام، طعم و هنر را با هم پیوند میزنم و کار میکنم.» او هم در جوانی، شغلی خانگی با سرمایه اولیه اندک، برای خودش فراهم کرده و کلاسهای آموزشیاش آنقدر پررونق بوده است که گاهی نیز به شهرستان ها برای برگزاری آنها سفر میکند.
روزنامه«جام جم» در یادداشتی با عنوان«آگاهی و هشدار پیش از ممنوعیت» نوشت: دسترسی نوجوانان به فضای مجازی و تاثیرپذیری آنها از این فضا دغدغهای است که نمیتوان آن را انکار کرد، اما در این باره باید این نکته را در نظر داشت که فضای مجازی یکی از زمینههای تاثیرگذار در رفتار و سرنوشت نوجوانان است. همچنین مسیر مواجهه و استفاده جامعه ایرانی از این فضا بدرستی طی نشده است. توجه و تامل بر این دو مساله و احتمالا نکات مرتبط دیگر شاید بتواند راهکارهایی پیشروی متولیان امر قرار دهد. نوجوانان از چهار زمینه متفاوت تاثیر میگیرند؛ نهاد خانواده، مدرسه، همبازیها و همکلاسیها که گروه های همتا نام دارد و حالا چند سالی است که فضای مجازی نیز به این مجموعه اضافه شده است.
حسینعلی افخمی استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه این یادداشت می نویسد: در سالهای آخر دهه 70، بسیاری از ما در کافی نت ها برای استفاده از اینترنت به صفحات مستهجنی برخوردهایم که توسط نفرات قبلی دیده شده بود و صاحبان کافیشاپها فقط با بستن این صفحات از کنار اتفاقات در حال وقوع میگذشتند. این شروع آشنایی ما با اینترنت است و حالا در نقطهای هستیم که نمیتوان و نباید حق انتخاب و دسترسی را برای هیچ فرد و حتی نوجوان محدود کرد، البته پیش از آنکه اطلاعات و آگاهی لازم در این زمینه به افراد ارائه شود، ما باید ضمن ایجاد دسترسی به همه کاربران و بخصوص نوجوانان، آگاهی و هشدار میدادیم. دولت، مردم یا نخبگان باید اعلام میکردند چه نکاتی باید در این فضا مورد توجه و مراقبت قرار بگیرد، اما این اتفاق نیفتاد. برخورد ما در این زمینه بیشتر تکنولوژیک بود؛ سرعت را کم کردیم، پهنای باند را کاهش دادیم، فیلترینگ ایجاد و دسترسی ها محدود شد، بیخبر از آنکه چند سال بعد فناوری رشد میکند و همه این محدودیتها از بین میرود و ناکارآمد میشود.
روزنامه«صبح نو» در یادداشتی با عنوان«اوباش اینترنتی» که به قلم محمد معماریان نگاشته شد، آورده است: گر به قدر کافی تجربه مجازی داشتهاید، لابد کسانی را دیدهاید که به صفحه یک کاربر عزادار سر میزنند و جماعت اندوهگین را با نظرات خود آزار میدهند. یا در میانه یک بحث جدی سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی وارد میشوند و کامنتهای پوچ و مضحکی میدهند که گفتوگو را به بیراهه میبرد. یا ناخوانده وارد یک همصحبتی دوستانه میشوند و مشاجرهای به پا میکنند. یا به صورت ناشناس، پیامی مبهم در موضوعی حساس برای یک کاربر میگذارند تا ذهنش را درگیر و احساساتش را جریحهدار کنند. یا با نقاب یک کارشناس یا متخصص وارد میشوند و توصیههایی میکنند که معلوم نیست عمل به آنها چه سرانجامی بهدنبال داشته باشد. اینها اوباش اینترنتیاند، یا ترولها، که به لطف فناوریهای نوین ارتباطی، میتوانند در پس یک نام مستعار پنهان شوند و البته گاهی هم با تمام بار هویت واقعیشان، ترولبازی درمیآورند.
در ادامه این یادداشت می خوانیم: نخستین آسیب این پدیده، هزینه عاطفی و فکری است که ترول ها به کاربران خوشنیت فضای مجازی وارد میکنند. با رواج ترول بازی در جزیرهای از جزایر فضای مجازی، ضربه جدّی به اعتماد بین کاربران وارد میشود چنانکه دیگر تشخیص و تفکیک بین روایت های موثق و دروغین، توصیه های متقن و قلابی، احساسات اصیل و ساختگی، دشوار میشود. در چنین فضایی، حتی یک کاربر تازه وارد که سؤال یا نظری به ظاهر ساده و ناپخته دارد هم ممکن است توسط کاربران حرفهایتر برچسب ترول بخورد. باجگیری و قلدری با قربانیان شخصی یا تصادفی، با هدف لذتجویی یا بهرهگیری مادی یا بدنامسازی دیگران، هم یک تهدید دیگر این ماجراست.
*گروه اطلاع رسانی
خبرنگار: مریم همتی**انتشار دهنده: شهربانو جمعه
پژوهشم**9117**9131
ایرنا پژوهش، کانالی برای انعکاس تازه ترین تحلیل ها، گزارش ها و مطالب پژوهشی ایران وجهان، با ما https://t.me/Irnaresearch همراه شوید.