غزلیات حافظ شیرازی اشعار حافظ عزل حافظ

غزل شماره 78 حافظ/ دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت

هرمزبان – غزل شماره 78 حافظ شیرازی با مصرع آغازین «دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت» را می توانید در ادامه مطالعه کنید.

دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت
بشکست عهد، وز غمِ ما هیچ غم نداشت

یا رب مگیرش ار چه دلِ چون کبوترم
افکند و کُشت و عزتِ صیدِ حرم نداشت

بر من جفا ز بختِ من آمد وگرنه یار
حاشا که رسمِ لطف و طریقِ کَرَم نداشت

با این همه هر آن که نه خواری کشید از او
هر جا که رفت، هیچ کَسَش محترم نداشت

ساقی بیار باده و با محتسب بگو
انکارِ ما مَکُن که چنین جام، جم نداشت

هر راهرو که ره به حریمِ درش نبرد
مسکین بُرید وادی و ره در حرم نداشت

حافظ بِبَر تو گویِ فصاحت که مدعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت

 

سایر غزلیات حافظ:

غزل شماره 31 حافظ/ آن شبِ قدری که گویند اهل خلوت امشب است

غزل شماره 32 حافظ/ خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست

غزل شماره 33 حافظ/ خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است

غزل شماره 34 حافظ/ رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست

غزل شماره 35 حافظ/ برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست

غزل شماره 36 حافظ/ تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست

غزل شماره 37 حافظ/ بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست

غزل شماره 38 حافظ/ بی مهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست

غزل شماره 39 حافظ/ باغِ مرا چه حاجتِ سرو و صنوبر است؟

غزل شماره 40 حافظ/ اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ میکده باز است

غزل شماره 41 حافظ/ اگر چه باده فرح بخش و باد گُل‌بیز است

غزل شماره 42 حافظ/ حالِ دل با تو گفتنم هوس است

غزل شماره 43 حافظ/ صحنِ بُستان ذوق بخش و صحبتِ یاران خوش است

غزل شماره 44 حافظ/ کنون که بر کفِ گل جامِ بادهٔ صاف است

غزل شماره 45 حافظ/ در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است

غزل شماره 46 حافظ/ گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

غزل شماره 47 حافظ/ به کوی میکده هر سالِکی که ره دانست

غزل شماره 48 حافظ/ صوفی از پرتو می راز نهانی دانست

غزل شماره 49 حافظ/ روضهٔ خُلدِ برین خلوت درویشان است

غزل شماره 50 حافظ/ به دامِ زلفِ تو دل مبتلایِ خویشتن است

غزل شماره 51 حافظ/ لعلِ سیرابِ به خون تشنه، لب یار من است

غزل شماره 52 حافظ/ روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است

غزل شماره 53 حافظ/ منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است

غزل شماره 54 حافظ/ ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است

غزل شماره 55 حافظ/ خَمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است

غزل شماره 56 حافظ/ دل سراپردهٔ محبتِ اوست

غزل شماره 57 حافظ/ آن سیه چَرده که شیرینیِ عالم با اوست

غزل شماره 58 حافظ/ سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست

غزل شماره 59 حافظ/ دارم امید عاطفتی از جناب دوست

غزل شماره 60 حافظ/ آن پیکِ ناموَر که رسید از دیارِ دوست

غزل شماره 61 حافظ/ صبا اگر گذری اُفتَدَت به کشور دوست

غزل شماره 62 حافظ/ مرحبا ای پیکِ مشتاقان بده پیغامِ دوست

غزل شماره 63 حافظ/ رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست

غزل شماره 64 حافظ/ اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست

غزل شماره 65 حافظ/ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟

غزل شماره 66 حافظ/ بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاریست

غزل شماره 67 حافظ/ یا رب این شمع دل افروز ز کاشانهٔ کیست؟

غزل شماره 68 حافظ/ ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست

غزل شماره 69 حافظ/ کس نیست که افتادهٔ آن زلفِ دوتا نیست

غزل شماره 70 حافظ/ مردم دیدهٔ ما جز به رُخَت ناظر نیست

غزل شماره 71 حافظ/ زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست

غزل شماره 72 حافظ/ راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست

غزل شماره 73 حافظ/ روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست

غزل شماره 74 حافظ/ حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست

غزل شماره 75 حافظ/ خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیست

غزل شماره 76 حافظ/ جز آستان توام در جهان پناهی نیست

غزل شماره 77 حافظ/ بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت

درباره تحریریه خبر هرمزبان

اخبار دیگر رسانه ها صرفاً به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آنها، الزاماً بیانگر دیدگاه های هرمزبان نیست. ---- صاحب امتیاز و مدیرمسئول: مهدی کمالی وبگاه شخصی: MahdiKamali.ir

دیدگاهتان را بنویسید