اشاره
شهید مطهری را باید یک موقعیتشناس تمامعیار به شمار آورد. اقدامات بهموقع او در مبارزه با خط التقاط و انحراف، بر همین واقعیت دلالت دارد. به تعبیر مقام معظم رهبری، شهید مطهری نمونه یک شخصیت روحانىِ متناسب با زمان است که میتواند در چالش اول، کارِ درست بکند و اقدام بجا انجام دهد. نوشته حاضر به ابعاد موقعیتشناسی شهید مطهری در اندیشه و عمل او میپردازد.
تحلیلی درباره موقعیتشناسی شهید مطهری
اهمیت موقعیتشناسی از نگاه استاد شهید
شهید مطهری در تبیین ضرورت موقعیتشناسی، به لزوم تشخیص موضوع و زمان اشاره کرده، میگوید: «غالبا مردم اگر یک چیز را بشنوند خوب است، خیال میکنند در همه وقت و همه جا خوب است و اگر بشنوند بد است، خیال میکنند در همه وقت و همه جا بد است و از این جهت است که یک چیز را با نقطه مقابلش در برابر یکدیگر قرار میدهند و میپرسند: این خوب است یا آن؟ مثلا آیا سخنگفتن بهتر است یا سکوتکردن؟ آیا عزلت بهتر است یا معاشرت؟ آیا عفو بهتر است یا مجازات؟ آیا قیام و جهاد بهتر است یا سازش؟
بدیهی است که هیچ یک از این سؤالات جواب مطلقی ندارد؛ یعنی نمیتوان گفت به طور مطلق سخنگفتن بهتر است از خاموشی یا خاموشی بهتر است از سخنگفتن؛ زیرا موارد و شرایط مختلف است: در یک جا باید عفو کرد و در جای دیگر باید مجازات نمود؛ یک جا باید قیام و جهاد کرد و جای دیگر باید راه مسالمت پیش گرفت؛ یک جا باید لب به سخن گشود و یک جا باید خاموشی اختیار کرد.»1 او با اشاره به دو بیت سعدی که میگوید:
«اگرچه پیش خردمند خامُشی ادب است به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
دو چیز طیره عقل است دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی»
این دو بیت را شاهدی بر اهمیت موضوع میداند و بر همین اساس تاکید میکند که: «چون خوب و بد و باید و نباید امر مطلقی نیست و با شرایط و موارد و موقعیتها بستگی دارد، لازمترین چیزها برای انسان در نظر گرفتن شرایط و زمانها و مکانها و موقعیتهاست، و اهمیت و عظمت اشخاص در تشخیص موقعیتها خوب ظاهر میشود.»2 وی در واقع معیار عظمت اشخاص را در شناخت دقیق موقعیتها میداند. شهید مطهری در تبیین اهمیت موضوع به شاهد مثالهای تاریخی روی میآورد و برای اینکه بر قداست و عظمت بحث بیفزاید، مستقیم سراغ سیره اهل بیت(علیه السلام) میرود تا نگاهها را به این بحث جدیتر سازد.
بر همین اساس، بر این اصل تاکید میکند که: «طرز رفتار و عمل علی و آل علی علیهمالسلام بهترین معرّف دستور موقعیتشناسی اسلام است و در عین حال معرّف اهمیت و عظمت و بزرگواری خود این بزرگواران است.»3 او مثالهای عینی در این باره را نیز بیان میکند و بر موقعیتشناسی اهل بیت تاکید میورزد. یک نمونه از این مثالها، تدبیر درست و زمانشناسی بهنگام امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.
شهید مطهری در تبیین این ماجرا به فرصتطلبی ابوسفیان اشاره میکند و میگوید: «بعد از وفات پیغمبر اکرم که موضوع خلافت پیش آمد….آن کسانی که سالها با پیغمبر در نبرد و ستیز بودند و عاقبت شکست خورده بودند، زمینه را برای خنثیکردن زحمات پیغمبر اکرم فراهم دیدند. لهذا ابوسفیان پدر معاویه و جدّ یزید بن معاویه که دل پرخونی از اسلام داشت و بسیار مرد تیزهوش و باتجربه و جهاندیدهای بود، فکری اندیشید که مقصود خویش را عملی سازد.
رفت به خانه عباس عموی پیغمبر و شرحی راجع به اینکه خلافت حق خاندان شماست و نباید از خاندان شما بیرون برود صحبت کرد و گفت: اگر احتیاج به کمک نظامی باشد، من از افراد و اتباعی که در اختیار دارم تمام سرزمین مدینه را از افراد خودم پر خواهم کرد. ابوسفیان با این گفتارها عباس را موافق کرد و پس از آن به اتفاق عباس آمد به درِ خانه علی علیهالسلام و عین آن گفتارها را تکرار کرد و علی را به شورش و انقلاب در مقابل دستگاه خلافت و مطالبه حق خود تحریص و ترغیب کرد.
علی علیهالسلام ضمیر ابوسفیان را خواند و دانست که او [چه] آرزوی پستی در دل و چه خیال شومی در سر دارد، او دلش به حال اسلام یا به حال خاندان هاشم نسوخته؛ مقصود و مطلوب او تفرّق و تشتت حوزه اسلامی و ازهمپاشیدگی مسلمین و در حقیقت انتقامگرفتن از پیغمبر اکرم است. این بود که دست رد به سینه ابوسفیان زد و او را با این جملهها مخاطب ساخت: ای ابوسفیان! هنگامی که دریای فتنه میخروشد و امواج مهلک ایجاد میکند، باید با کشتی نجات سینه این موجها را شکافت و کشتی نشستگان را به ساحل نجات رسانید.»4
به تعبیر شهید مطهری، رفتار موقعیتشناسانه امام علی(علیه السلام) در این باره، بسیار هوشمندانه و مدبرانه بود: «تحریکات غرضآلود ابوسفیان مؤثر نشد و البته او خیال میکرد که میتواند علی را که دوره جوانی را طی میکند و موضوع حقِّ از بین رفتهای در جلو چشم دارد بفریبد و آبی گلآلود کند و نتیجه بگیرد. ولی علی علیهالسلام روی حسّ موقعیتشناسی و مصلحتبینی، صلاح اسلام و مسلمین را در سکوت و مسالمت دید و حقا هم اگر آن روز جنگ داخلی شروع شده بود، در همان روزهای اول، اساسی که به وسیله پیغمبر اکرم گسترده شده بود یکباره برچیده میشد. این بود موقعیت آن روز و طرز رفتار علی علیهالسلام در آن روز.»5
البته این سکوت حضرت از مصلحتسنجی و زمانشناسی ایشان سرچشمه میگرفت؛ چراکه اگر در این زمان سکوت را ترجیح داده بود، در زمان دیگر عدم سکوت و قاطعیت را برگزید: «ولی بعدها چرخ زمانه برگشت و در اوضاع و احوال تغییراتی رخ داد، وضع مسلمین از لحاظ خارجی مستحکم شده بود ولی فساد از داخل به طرز مؤثر و ریشهکنکنندهای سر در آورده بود و موقعی رسید که شخص علی علیهالسلام مقاومت در مقابل طاغیان مسلمین را واجب دانست و همان طوری که پیغمبر خبر داد، در جمل و صفّین و نهروان با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگید و در برابر سرکشیهای آنها مردانه مقاومت کرد.»6
شهید مطهری همچنین به بحث صلح امام حسن(علیه السلام) میپردازد و صلح ایشان را نیز ناشی از زمانشناسی حضرت میداند. به تعبیر استاد شهید: «…اگر شرایط حضرت علی مثل شرایط حضرت امام حسن میبود صلح میکرد، اگرچه بیم کشتهشدنش در مسند خلافت میرفت. ولی میدانیم که شرایط حضرت امیر با شرایط امام حسن خیلی متفاوت بود… اینکه…چرا امیرالمؤمنین حاضر نیست یک روز حکومت معاویه را قبول کند ولی امام حسن حاضر میشود؟ ……. حضرت امیر حاضر نیست یک روز معاویه به عنوان نایب او و به عنوان منصوب از قبل او حکومت کند، ولی امام حسن که نمیخواهد معاویه را نایب و جانشین خود قراردهد، بلکه میخواهد خود کنار برود.
صلح امام حسن کنار رفتن است نه متعهدبودن. در متن این قرارداد هیچ اسمی از خلافت برده نشده، اسمی از امیرالمؤمنین برده نشده، اسمی از جانشین پیغمبر برده نشده، سخن این است که ما کنار میرویم، کار به عهده او، ولی به شرط آنکه این که شخصا صلاحیت ندارد، کار را درست انجام دهد و متعهد شده که درست عمل کند. پس این دو خیلی تفاوت دارد. امیرالمؤمنین گفت: من حاضر نیستم یک روز کسی مثل معاویه از طرف من نایب من در جایی باشد. امام حسن هم حاضر به چنین چیزی نبود، و شرایط صلح نیز شامل چنین چیزی نیست.»7 همین جریان در مساله قیام حسینی نیز به چشم میخورد.
به تعبیر استاد مطهری: «در زمان خلافت یزید بن معاویه اوضاع و احوال صورت بیسابقهای پیدا کرد.شخص خلیفه وقت علاوه بر آنکه از جنبه شخصی مردی پست و فرومایه و فاسق بود، در سیاستی که پیش گرفته بود رسما مردم را به طرف بیدینی سوق میداد و علیه اسلام و پیغمبر اسلام تظاهراتی میکرد…… شهادت و قربانیدادن امام حسین علیهالسلام، آن هم با آن وضع فجیع و جانگداز، به منزله تکان سختی بود که به پیکره خوابآلود آن روز جامعه اسلامیداده شد و به منزله بانگ بیدارباشی بود که گوشها و هوشها را متوجه خطر بزرگی که به مسلمین رو آورده بود نمود و حقا کار خود را کرد. ….
به شهادت تاریخ، شهادت جانگداز اباعبداللّه تأثیر عمیقی در روحیه مسلمین کرد و چشمها را از خواب بیدار کرد و همین امر موجب شد که بعدها انقلابات و طغیانها علیه دستگاه خلافت اموی به پا شد و تا قرنها همین حادثه دلها را به هیجان میآورد و افراد را علیه مظالم امویین برمیانگیخت تا بالاخره منجر به انقراض خلافت و حکومت نکبتبار اموی شد. علیبن ابیطالب و فرزند ارجمندش اباعبداللّه هر دو از یک نقشه اصلی پیروی میکردند و یک هدف داشتند و آن عبارت بود از حفظ شوکت اسلام و تعقیب هدف پیغمبر اکرم. این نقشه را خود پیغمبر به صورتی و علی به صورت دیگر و حسین بن علی به صورت سومی عمل کردند.»8 در واقع استاد مطهری، نهضت حسینی را «معرّف دستور موقعیتشناسی اسلام»9 ذکر میکند.
موقعیتشناس بزرگی به نام شهید مطهری
بزرگان متعددی معتقدند که مطهری، زمانشناسی برجسته ود و نوشتهها و سخنرانیهای او همه بر اساس موقعیتسنجی این شهید گرانقدر به وجود آمدهاند. امام خمینی او را حاصل عمر خود میخوانند وتاکید میکنند که: «مرحوم آقای مطهری یک فرد بود، جنبههای مختلف در او جمع شده بود، و خدمتی که به نسل جوان و دیگران مرحوم مطهری کرده است، کم کسی کرده است. آثاری که از او هست، بیاستثنا همه آثارش خوب است؛ و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم: بیاستثنا آثارش خوب است.»10 ایشان همچنین میافزایند: «من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه میکنم که کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسههای غیراسلامی فراموش شود.»11
مقام معظم رهبری نیز در این باره عبارتهای روشنگری دارند. ایشان در دو جمله از کلیدیترین جملات خویش بر موقعیتشناسی و اقدام بهموقع این استاد فرزانه تاکید میکنند. در یک جا میگویند: «مرحوم شهید مطهری نمونه یک شخصیت روحانىِ متناسب با زمان است که میتواند در چالش اول، کارِ درست بکند و اقدام بجا انجام دهد.»12 و درجایی دیگر تاکید میکنند: «شهید مطهری پهلوان میدانی بود که کسی وارد آن نشده بود.»13 این دوجمله ایشان بیانگر موقعیتشناسی شهید مطهری است. در میان انبوه بیانات مقام عظیمالشأن ولایت درباره زمانشناسی استاد مطهری، میتوان موارد زیر را به ترتیب بیان کرد:
1. گلاویز شدن با افکار انحرافی: «هنر شهید مطهری در آن دوران این بود که با قدرتِ اجتهاد و با انصاف و ادب علمی-چه در زمینه علوم نقلی، چه در زمینه علوم عقلی- وسط میدان ایستاد و با این افکار گلاویز شد و آنچه را که تفکر اسلامی بود، روشن، ناب و بیشائبه وسط گذاشت. علیه او خیلی هم حرف زدند و خیلی هم کار کردند؛ اما ایشان این کار را انجام داد.»14
2. زمانشناسی در پاسخگویی به شبهات: «شهید مطهری به عرصه ذهنیت جامعه نگاه کرد و عمدهترین سؤالات ذهنیت جامعه جوان و تحصیلکرده و روشنفکر کشور را بیرون کشید و آنها را با تفکر اسلامی و فلسفه اسلامی و منطق قرآنی منطبق کرد و پاسخ آنها را در سطوح مختلف در مقابل افراد گذاشت؛ از مسأله عدل الهی و قضا و قدر و علل گرایش به مادیگری بگیرید -که مسائل، بیشتر ذهنی و عقلی است- تا مسائل مربوط به زنان، تا مسائل مربوط به خدمات متقابل ایران و اسلام، که این هم تلاشی بود برای روشنکردن ذهنها. آن روز عدهای با گرایشِ ایرانمداری میخواستند با اسلام مبارزه کنند؛ ایشان گفت نه، اسلام به ایران خدمت کرده؛ ایران هم به اسلام خدمت کرده. «خدمات متقابل ایران و اسلام» همانقدر ارزش دارد که کتاب «عدل الهی» شهید مطهری.»15
3. فهم دقیق درچگونگی مبارزه با افکارانحرافی: «…شهید مطهّری یک مبارزِ در راه خدا؛ یعنی یک مجاهد فی سبیلاللَّه بود. منتها جهاد، انواعی دارد. یکی از سختترین جهادها این است که در مقابله با هجوم افکار و فرهنگهای غلط و انحرافی و درک غلط جمعی از مردم، انسانی که حق را میشناسد، بایستد و بخواهد از حق دفاع کند و با بیان، با فکر، با منطق و با سلاح زبان و قلم، ذهنها را به سمت آنچه درست است هدایت کند.
این، از آن جهادهای بسیار دشوار است و شهید مطهّری، این جهاد سخت را سالهای متمادی انجام داد. او انسان بصیر و نافذالبصیرهای بود؛ آدم معمولی نبود؛ بینش تیزی داشت؛ به سطح جامعه نگاه میکرد و اشتباهاتی را که در فهم عمومی ملت ما وجود داشت و متأثّر از تلقین دشمنان بود، میفهمید که چیست و شروع میکرد با آنها مبارزهکردن. همین مبارزه، که مبارزه در راه خدا بود، کمک بسیار زیادی به پیروزی این انقلاب کرد؛ چون تا مردم فکرشان درست نباشد، کارِ درست از آنها سر نمیزند. فکر که درست شد، انسان درست عمل میکند. اعتقاد به یک راه درست که پیدا کرد، در آن راه به حرکت درمیآید و آن راه را میپیماید. شهید مطهّری به شناخت مردم کمک میکرد که راه را بشناسند. پس، به پیروزی این انقلاب و به هدایت این حرکت عمومی کمک کرد.»16
آیتالله ناصر مکارم شیرازی نیز معتقد است که شهید مطهری با نگرش نویی که به اسلام داشت، پیشگام اسلامیسازی دانشگاههای کشور بود. ایشان با اشاره به زمانشناسی شهید مطهری، میگوید: «ایشان در عین این که به نیازهای زمان توجه داشتند، مطالعه و آثار خود را نیز به آن اختصاص میدادند. در زندان رژیم طاغوت، ایشان را میدیدم که چگونه کلاسهای تبیین معارف اسلامی را برای زندانیان برگزار میکردند و در بحثهای علمی با دیگر شخصیتهای علمی شرکت میکردند.»17
آیتالله مصباح یزدی نیز با اشاره به شرایط فرهنگی اجتماعی زمان شهید مطهری میگوید: « گروههای مختلف، شرایط فرهنگی جامعه را به سمت انحطاط سوق میدادند، و جوانان و دانشگاهیان آماج حملات و شبهات قرار داشتند؛ در چنین شرایطی اگر تیزبینی و هوشیاری شهید مطهری نبود، اثری از معارف اسلامی باقی نمیماند.» به اعتقاد آیتالله مصباح، «استاد شهید مطهری با درک موقعیت فرهنگی کشور که توأم با مسائل سیاسی بود، فعالیت خود را آغاز کرد و با تلاشهای بیوقفه خود، جامعه را از انحطاط دینی و فرهنگی نجات داد و برکات ایشان نهتنها در ایران، بلکه در سراسر دنیا مورد استفاده قرار گرفت.
در طرف دیگر، کسانی که میبایست مدافع اسلام باشند و با جریانها مبارزه کنند، به هیچ وجه آمادگی نداشتند و جامعه در معرض تبلیغات مسموم و شبهات فراوان بود. در چنین شرایطی خلأ کسانی که بتوانند با سبکی مناسب هم با پاسخ به شبهات، آثار سوء آن را از بین ببرند و هم جامعه را واکسینه کنند، احساس می شد که در این میان شهید مطهری با سخنرانیها، کلاس درس و کتابها، این خلأ را رفع کرد.»18
مرحوم آیتالله مهدوی کنی نیز که از نزدیک با شهید مطهری آشنا و با وی محشور بود، به نکات جالبی اشاره میکند. به تعبیر ایشان، «مرحوم مطهری هم عالِم، هم متعلم و هم معلم بودند. همه اینها را داشتند. ما زیاد داریم کسانی را که عالمند؛ خوب، یک سری مسایل را بلدند. امّا نسبت به آینده هیچ نظری ندارند. نسبت به مسایل اجتماعی اصلاً بیتفاوتند. کاری ندارم که استاد دانشگاه است یا استاد حوزه علمیه. صبح خارج شده و به دنبال تدریس میرود. کاری به حوادث و آنچه که در اجتماع میگذرد، ندارد.
بعضیها نه اینکه تقصیر هم داشته باشند، اصولاً بینش و دیدگاهشان همین است، به هر حال بیش از این نیستند. ولی بعضیها هستند که هم عالِمند، هم معلم و هم متعلم و هم مرشد و هادی جامعه. مرحوم مطهری این صفات را جمع کرده بودند؛ عالم و متعلم و مرشد و هادی و سیاستمدار. مسایل و حوادثی که در مملکت میگذشت، به آن مسایل توجّه داشتند. هم توجّه کافی مبذول میداشتند و هم درک میکردند و هم در برابر این گونه حوادث، احساس مسؤولیت میکردند که باید بالأخره اگر یک انحرافی یا حادثه ناگواری اتفاق میافتد، فکری کرد.
خوب، خیلیها هستند که حوادث را نیز تا حدی درک میکنند، احساس ناراحتی میکنند، ولی اقدامی نمیکنند، میگویند خوب، حالا اینطور شده است، چه میشود کرد. گاهی هم دعا میکنند و میگویند که خداوند (إنشاءالله) اصلاح کند. این مسایل بوده، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، حالا هم هست. ولی از خصوصیات بارز شهید مطهری این است که در جهت روحانیت و در جهت پاسداری از نام شامخ روحانیت دینی و تشیع، حساسیت خاصی داشتند.»19 آیتالله مهدوی کنی، آثار شهید مطهری را نیز ناشی از همان ویژگی موقعیتشناسانه وی دانسته، میگوید: «ایشان همواره عناوین خاصی را مورد بحث خود قرار میدادند که بحثهای روز بود.
شما کتابهای وی را نیز اگر بنگرید، میبینید که از همین ویژگی برخوردار است. اینها چیزهای تکراری است که من به شما میگویم. شما همه با نوشتههای آن مرحوم آشنایی دارید و میدانید که مرحوم مطهری برخلاف خیلی از نویسندگان در عالم مجرّدات! سیر نمیکردند و در فضا! مطلب نمینوشتند، نگاه میکردند، ببینند چه چیزی مورد احتیاج است، چه چیزی مورد نیاز مردم ما است، و به ویژه نسل جوان ما، تا برای آن پاسخی تهیه کنند. و این قدرت را هم داشتند.
آن روزها بحث الحاد و مارکسیسم و مبارزات مارکسیستها در ایران به اوج خود رسیده بود و در دانشگاه تهران و جاهای دیگر، بسیاری از مبارزان با آن رژیم، جوانهایی بودند که علایق مارکسیستی داشتند. البتّه مسلمانها هم بودند. جوانهای مسلمان و معتقد نیز در دانشگاه بودند. ولی به حسب ظاهر، غلبه با مارکسیستها بود. وقتی ما در همان زمان سالها به زندان رفتیم، دیدیم که غلبه با مارکسیستها است و جوانها که اوّل وارد میشدند، آنها جذبشان میکردند، و بحث دین و نماز و روزه و نجاست و طهارت و امثال اینها، بحثهای ارتجاعی محسوب میشد.»20
موقعیتشناسی مطهری از نگاه مطهری
شهید مطهری در لابلای بیانات و نوشتههای خود نیز بر مساله موقعیتشناسی خویش تاکید میکند. وی به این موضوع اشاره کرده، مینویسد: «نوشتههای این بنده برخی فلسفی، برخی اجتماعی، برخی اخلاقی، برخی فقهی، برخی تاریخی است با اینکه موضوعات این نوشتهها کاملا با یکدیگر مغایر است؛ هدف از همه اینها یک چیز بود و بس. دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است، حقایق این دین تدریجا در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسی گریز گروهی مردم، تعلیمات غلطی است که به این نام داده میشود.»21
دغدغه شهید مطهری این بود که بسیاری از عقاید اصلی ما در چالش تفسیر نادرست و یا به تعبیر ایشان، مسخ قرار گرفتهاند: «توحید ما مسخ شده است، نبوّت ما مسخ شده است، ولایت و امامت ما مسخ شده است، اعتقاد به قیامت کموبیش مسخ شده است، تمام دستورهای اصلی اسلام در فکر ما همه تغییر شکل داده است. در دین صبر هست، زهد هست، تقوی هست، توکل هست، تمام اینها بدون استثناء به صورت مسخ شده در ذهن ما موجود است.»22 این معضلات به تعبیر شهید مطهری راهحلّ دقیقی را میطلبد که میتوان نام این راهحل را همان موقعیتشناسی و درک صحیح از زمان نامید.
وی در جایی دیگر میگوید: «افرادی مانند من که با پرسشهای مردم درباره مسائل مذهبی مواجه هستیم، کاملا این حقیقت را درک میکنیم که بسیاری از افراد تحت تاثیر تلقینات پدران و مادران جاهل و مبلّغان بیسواد، افکار غلطی در زمینه مسائل مذهبی در ذهنشان رسوخ کرده است و همان افکار غلط اثر سوء بخشیده و آنها را درباره حقیقت دین و مذهب دچار تردید و احیانا انکار کرده است. از این رو کوشش فراوانی لازم است صورت بگیرد که اصول و مبانی مذهبی به صورت صحیح و واقعی خود به افراد تعلیم و القا شود و این بنده شخصا سالها است که این مطلب را احساس کردهام وظیفه خود دانستهام که فعالیتهای مذهبی خود را تا حدودی که توانایی دارم در راه تعلیم صحیح و معقول مفاهیم دینی و مذهبی متمرکز کنم.
تجربه نشانه داده که اینگونه فعالیتها بسیار ثمربخش است.»23 موقعیتشناسی استاد شهید چنان بود که در این راه از رویه قدیمی و منسوخ برای هدایت نسل جوان پرهیز کرده، خواهان تاکتیک جدید و همگام با متد روز است: «مهمتر از اینکه طرحی برای این نسل تهیه کنیم، این است که این فکر در ما قوّت بگیرد که مسأله رهبری و هدایت از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل در زمانهای متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت، فرق میکند و ما باید این خیال را از کله خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم.»24
همین زمانشناسی شهید مطهری، موجب نجات جوانان بسیاری شد که در معرض خطر التقاط و انحراف قرار داشتند. نقش معتنابه استاد مطهری به اندازهای است که آیتالله مصباح یزدی میگوید: «اگر کسی بگوید چنانچه امثال آقای مطهری در این کشور نبودند، این کشور سرنوشتی جز کفر و ارتداد نداشت، سخن گزافی نگفته است…چند تا از بهترین جوانهای متدین از بهترین خانوادهها را می شناسم که یا اعدام شدند یا در درگیریها کشته شدند.
اگر اینها تربیت صحیحی میدیدند و زمینهای بود که به شبهاتشان پاسخ داده شود، نهتنها این فسادها را برپا نمیکردند، بلکه چه بسا عاملهای سازندهای برای کشور میشدند. خدا را شکر که امثال استاد مطهری(ره) بودند و این جور شد؛ اگر نبودند چه می شد!»25
نمونههایی از موقعیتشناسی شهید مطهری
اگر بنا باشد به طور مبسوط از زمانشناسی استاد مطهری سخن بگوییم، این تحقیق گنجایش ندارد؛ اما میتوان با توجه به ظرفیت محدود حاضر، تنها به نمونههایی اشاره کرد. مبارزه بهنگام استاد با جریانهای التقاطی و انحرافی از همین دست نمونههاست. راهاندازی جلسه حسینیه ارشاد، یکی از اقدامات بهموقع استاد شهید مطهری بود. وی که هدفی جز روشنگری برای نسل جوان درباره معارف اسلامی نداشت، به دنبال برپایی مؤسسهای بود که بتواند پیام نو و نسل نو را در فضایی نو با هم آشتی دهد. به این ترتیب، بحث مؤسسه تبلیغاتی و فرهنگ حسینیه ارشاد که مطابق با نیازها و آرمانهای نسل جدید طراحی شده بود، در سال 1344 آغاز شد.
او برای آگاهیبخشی به برخی قشرها بخصوص گروهی از جوانان دانشجو که تحت تأثیر افکار مارکسیسم و کمونیسم و سایر نحلههای انحرافی بودند، به ارائه بحثهای دینی پرداخت تا اذهان را از خطر انحراف برهاند. برخی کتابهای استاد مانند عدل الهی، خدمات متقابل اسلام و ایران، جاذبه و دافعه علی(علیه السلام)، و همچنین بخش اعظم کتاب حماسه حسینی و کتاب گفتارهای معنوی، همان سخنرانیهایی است که در حسینیه ارشاد ایراد شده است. افزون بر این، سایر کتابهای استاد نیز از شم موقعیتشناسانه این شهید والامقام حکایت میکند. کتابهای مسأله حجاب، و نظام حقوق زن در اسلام در زمانهای نگاشته شد که حجاب و عفاف، تمسخر و قوانین اسلام در باب حقوق زن، تحریف میشد.
کتاب علل گرایش به مادیگری نیز در زمانی تألیف شد که در میان نسل جوان، گرایشی به مکاتب مادی -و از جمله مارکسیسم- مشاهده میشد. کتاب مقدمهای بر جهانبینی اسلامی استاد مطهری هم واکنشی در برابر انحرافهای فراوانی بود که در نشریات برخی گروههای بهظاهر اسلامی و آثار بعضی روشنفکران مسلمان، وجود داشت. او دراین راه دشواریهای فراوانی متحمل میشد. شهید باهنر در این باره میگوید:«یک کتابی را ایشان شنیده بوده که… منتشر شده. ایشان گفت که: این کـتـاب را از هر کجا که هست برای من پیدا کنید… گشتیم و بـالاخـره یک نـسخه پیدا کردیم.
آن نسخهای که به دست ما رسید، مـنـحـصـر به فرد بود. 400 صفحه بود. من با زحمت زیادی دو نسخه کـپـی از آن گرفتم. یک نسخه خدمت ایشان بردم و یک نسخه پیش خود مـن مـاند. شاید بیست روز بیشتر نگذشت، ایشان فرمودند: با این کتاب چه کردی؟…ایشـان تمام کتاب را خوانده، فصل به فصلش را تحلیل کرده، نقطه ضـعـفش را درآورده و در حدود سیصد و پنجاه مورد علیه اسلام، به نـام اسـلام نـوشـته بود. یعنی کتابی که به عنوان یک بحث تاریخی درباره اسلام بود… .»26
سایر آثار استاد نیز ناشی از همین حس نگاشته شد. او خود در این زمینه میگوید: «این بـنده، از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته، مقاله یا کـتـاب نـوشـتـهام… ادعا دارد… تا حدی که برایش مقدور اسـت… حـقـایق اسـلامی را آنچنان که هست ارائه دهد. فرضاً نمیتـوانـد جـلـوی انـحـرافـات عملی را بگیرد؛ باری، حتیالامکان با انحرافات فکری مبارزه نماید.»27 او اصلیترین وظیفه رهبر دینی را نشاندادن صراط مستقیم و مبارزه با انحرافها و تحریفها میداند و تاکید میکند: «خـطـری کـه امـروز اسلام را تهدید میکند تنها آمریکا و شوروی نیستند…. خطر مهم و حساس، تحریف و تفسیرهای منحرفانه از احکام اسلام است.»28
این نوشته را با یک سخن از رهـبرمعظم انقلاب به پایان میرسانیم که درباره موقعیتشناسی استاد مطهری میگویند: «شهید مطهری از اول حساسیت عجیبی روی تفکر التقاطی داشت. آن وقـت کـه همه با تفکرات التقاطی برخوردهای سطحی داشتند، او با کمال سختگیری روی جابهجای این تفکر ایستاد… .»29
پینوشتها
1. مجموعه آثار 22، حکمتها و اندرزها، ص 347.
2. همان، ص348.
3. همان.
4. همان، ص349- 348.
5. همان، ص350-349.
6. همان، ص350.
7. مجموعه آثار16، کلیاتی در مسأله جنگ و صلح از نظر فقه اسلامی، ص 652-651.
8. مجموعه آثار22، ص351-350.
9. این جمله، عنوان مقالهای است که استاد شهید در سال 1334شمسی نگاشته است. بنگرید: مجموعه آثار 22، حکمتها و اندرزها، ص351-347.
10. صحیفه امام، ج16، ص242.
11. همان، ج12، ص188.
12. بیانات در دیدار جمعی از روحانیان استان همدان، 1383/04/15.
13. بیانات در دیدار اعضای کنگره حکمت مطهر، 1382/12/18.
14. همان.
15. بیانات در دیدار جمعی از روحانیان استان همدان، 1383/04/15.
16. بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان، 1372/02/15.
17. سخنرانی در دیدار اعضای ستاد برگزاری یادواره شهید مطهری.
18. سخنرانی در دیدار جمعی از اعضای بنیاد علمی و فرهنگی استاد شهید مطهری(ره) در 30 اردیبهشت 1393.
19. سخنرانی آیتالله مهدوی کنی در اردیبهشت 1376 در مراسم هجدهمین سالگرد شهادت آیتالله مطهری در تالار علامه امینی(ره) دانشگاه تهران. ر.ک: مجله اندیشه صادق، شماره 6و7.
20. همان.
21. عدل الهی، ص8.
22. ده گفتار، ص145.
23. امدادهای غیبی، ص403.
24. ده گفتار، ص214.
25. بیانات در جمع خواهران جامعه الزهرا(علیها السلام)، 86/2/11.
26. سیمای استاد در آینه نگاه یاران، ص246.
27. عدل الهی، ص10.
28. مطهری مطهر اندیشهها ، ج1، ص 134.
29. مصاحبه ایشان در 9 اردیبهشت 1361.
فصلنامه فرهنگ پویا شماره 32
انتهای متن/