ماجرا از یک ویراست شروع شد، ویراستی که در آن از زحمات فرماندار سابق تشکر کردم، برای فرماندار جدید آرزوی توفیق نمودم و از استاندار به خاطر توجه نکردن به ظرفیت نیروهای بومی گلایه کردم.
متن ویراست این است:
«بر خود لازم می دانم از زحمات و تلاش های صادقانه جناب آقای احتشام در جایگاه فرماندار ابوموسی تشکر و قدردانی کنم.برای فرماندار جدید که از بوشهر چند صباحی مهمان مردم خونگرم هرمزگان است آرزوی توفیق دارم؛ اما از استاندار بومی برای این انتصاب گله مند هستم چراکه ظرفیت نیروهای بومی را نادیده گرفته است.»
تصویر ویراست را در گروه های مختلف استانی و چند گروه شهرستان در واتساپ و روبیکا ارسال کردم. یکی از شهروندان در پاسخ به ویراست من از زحمات آقای احتشام در دوره مسئولیت نوشت؛ اما رئیس یکی از ادارت که فعال فضای مجازی نیز هست و باید پایبند قانون مطبوعات باشد و آزادی بیان را محترم بشمارد در اقدامی عجیب و بدون تذکر قبلی، پیام ارسالی من و شهروند دیگر را حذف کرد و مرا نیز از گروه اخراج نمود.
نحوه تفکر برخی مسئولین در این زمانه بسیار عجیب است، آیا با خودشان فکر کرده اند که حذف پیام و عضویت یک خبرنگار از یک گروه مثلاً سیصد چهارصد نفره تأثیری در سانسور مطالب دارد؟ با فرض محال تأثیری گذار بودن سانسور، آیا کتمان کردن وضع موجود و گلایه نکردن از اقدامات مسئولان مشکلی از مشکلات جامعه را حل می کند؟
بدتر از مبادرت به سانسور، گشودن زبان تهدید برای وادار کردن افراد به خودسانسوری دائمیست که این عمل نشان دهنده درماندگی افراد در پاسخگویی منطقی به اقدامات و عملکرد خودشان است.
استفاده از ابزارهای سانسور و تهدید مانند فشار دادن فنر است، شما تا کی می توانید فنر را فشار بدهید؟ وقتی که از اعمال زور خسته و ناتوان شدید و فنر از دستتان در رفت چه می کنید؟
انتهای پیام/