سرویس تاریخ مشرق- بصیرت در نظام سیاسی جمهوری اسلامی اولین مولفهای است که مردم و نخبگان باید بدان اهتمام ویژهای داشته باشند. اولین جرقههای تولید این مفهوم در تاریخ انقلاب به قبل از پیروزی نهضت برمیگردد. جایی که مردم قهرمان تبریز به پاسداشت خون شهدای 19 دی در قم خونی دوباره در رگهای نهضت تزریق کردند. این سابقه تاریخی به ما نشان میدهد که روحانیون به عنوان نخبگان امت و مردم با فهم درست موقعیت عرصه سیاسی، به پیشبرد حرکت امام کمک کردند.
رحلت حاج آقا مصطفی و خون تازه در رگهای نهضت
از سال 1342 با شانتاژ تبلیغاتی و نادیده گرفتن حرکات نیروهای مذهبی از سوی حکومت وابسته شاه، این حزب کمونیست توده بود که به عنوان تنها نیروی مخالف رژیم پهلوی شناخته میشد. پس از تبعید امام خمینی، دربار سعی کرد تا با تولید ادبیات جدید نیروهای مذهبی را به حاشیه براند. سرکوبها، دستگیریها و زندانی کردن مبارزین انقلابی با همین هدف به شدیدترین شکل ممکن جریان داشت. باید به این نکته اشاره کرد که سیاستهای رژیم در جهت محدود کردن نهضت امام به دایره خودشان و شاگردان و خارج کردن مردم از این دایره بود. به عبارت دیگر از رابطه خوب دربار با روحانیون معتدل این گونه برداشت میشد که تنها عدهای از مذهبیهای تندرو با حکومت مخالفند و مشکل اصلی برای محمدرضا شاه ارتجاع سرخ “کمونیست” است نه ارتجاع سیاه “نیروهای مذهبی”.
اما با همه این تدابیر، رحلت حاجآقا مصطفی فرزند ارشد امام در روز اول آبان1356 و حوادث پس از آن، قدرت و همبستگی نیروهای مسلمان و روحانیون را به رخ رژیم کشاند. به این صورت که در سراسر کشور مراسمات ختم فرزند امام برگزار شد و حوزههای نجف، قم، مشهد، اصفهان و سایر شهرهای ایران یکپارچه تعطیل شد. سیل بیشمار تلگراف و پیامهای تسلیت از طرف مراجع و مخالفین و مبارزین به سوی امام خمینی سرازیر شد. این وقایع چهارده سال تلاش شاه و دربار برای فراموش شدن نام امام خمینی را نقش برآب کرد. اوج این تجلیلها از مقام حاجآقا مصطفی سخنرانی دکتر حسن روحانی در مسجد ارگ تهران بود. ایشان در این مراسم برای اولین بار آیتالله خمینی را امام خواندند. تا چهلم آیتالله مصطفی خمینی اعتراضات و منبرهای انتقادی روحانیون مختلف در قالب مراسمهای ختم ایشان ادامه داشت. این اقدامات سبب شد تا جایگاه امام ره در میان مردم برای رژیم نمایان شود و روحانیون و نیروهای نهضت با ایشان تجدید بیعت کنند. به عبارت دیگر با عمومیت یافتن لقب امام میان مردم، رهبری ایشان مورد تایید واقع شد. مجالس بزرگداشتی که در خلال آنها سخنرانان انقلابی به نطق میپرداختند باورنکردنی بود. این سخنرانیها ضبط میشد و پیام نهضت را تا اعماق خاک ایران از طریق نوار منتقل میکرد. تا جایی که امام فوت فرزندشان را از الطاف خفیه الهی خواندند:
«اینطور قضایا مهم نیست خیلی، پیش میآید. برای همۀ مردم پیش میآید. و خداوند تبارک و تعالی الطافی دارد ظاهر و الطافِ خفیه. یک الطاف خفیهای خدای تبارک و تعالی دارد که ماها علم به آن نداریم، اطلاع بر او نداریم. و چون ناقص هستیم از حیث علم، از حیث عمل، از هر جهتی ناقص هستیم، از این جهت در اینطور اموری که پیش میآید جزع و فزع میکنیم، صبر نمیکنیم. این برای نقصان معرفت ماست به مقام باری تعالی. اگر اطلاع داشتیم از آن الطاف خفیهای که خدای تبارک و تعالی نسبت به عبادش دارد و اِنَّهُ لَطیفٌ عَلی عِبادِه و اطلاع بر آن مسائل داشتیم، در اینطور چیزهایی که جزئی است و مهم نیست اینقدر بیطاقت نبودیم؛ میفهمیدیم که یک مصالحی در کار است، یک الطافی در کار است، یک تربیتهایی در کار است. این دنیا، دنیایی است که عبور از آن باید بکنیم ما، دنیایی نیست که در اینجا ما زیست کنیم، این راه است، این صراط است که اگر توانستیم مستقیما این صراط را طی کنیم همانطوری که اولیای خدا طی کردند (جزنا و هی الخامده) اگر توانستیم که از این صراط به طور سلامت عبور بکنیم سعادتمندیم و اگر خدای نخواسته در اینجا، در این راه لغزش داشته باشیم، در آنجا هم همین لغزش ظهور پیدا می کند، در آنجا هم موجب لغزش ها می شود، موجب گرفتاری ها می شود.» (1356/8/10)
امام در این نطق مهم که دهم آبان ماه ایراد شد، همه مخالفین شاه اعم از دانشگاهیان و روحانیون را به استفاده ار فرصت دعوت کردند: «هر دو با هم دست برادری بدهید، دست برابری بدهید، مسائلتان را طرح بکنید. امروز یک فُرْجه پیدا شده. من عرض میکنم به شما یک فرجه پیدا شده. اگر این فرجه پیدا نشده بود، این اوضاع امروز نمیشد در ایران. یک فرجهای است این. اگر الآن غنیمت بشمارند این را، این فرصت است. این فرصت را غنیمت بشمارند آقایان. بنویسند، اعتراض کنند. الآن نویسندههای احزاب دارند مینویسند، امضا میکنند. مینویسد، اشکال میکند، امضا میکند. شما هم بنویسید، صد نفر از علما امضا بکنند؛ مطالب را گوشزد بکنند، اشکالات را بگویند. امروز روزی است که باید گفت. و پیش میبرید. و من خوف این را دارم که خدای نخواسته اگر این فرصت از دست برود و اگر این مرد پایش یک خردهای محکم بشود، همچو لطمهای بزند به مردم که آن طرفش پیدا نباشد؛ و اولش شما روحانیون هستید. من خوف این را دارم. نگذارید این فرصت از دست برود.» (1356/8/10)
رحلت حاجآقا مصطفی و اتفاقات زنجیروار بعد از آن رژیم را به واکنش واداشت.
مقالهای که دود سیاهش دامن رژیم را گرفت
تبدیل شدن رحلت فرزند امام به احیای نام امام و بارور شدن حرکت چهارده ساله ایشان عصبانیت رژیم را برانگیخت. برای مقابله با تجدید نهضت و منزوی ساختن دوباره امام مقالهای با نام مستعار رشیدی مطلق تحت عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات و بعد از سپری شدن 37 روز از سخنرانی امام در تاریخ 17 دیماه به چاپ رسید. این مقاله سعی داشت تقدس حاصلشده برای امام ره طی جریانات ماه گذشته را زائل کند. در این مقاله توهینآمیز امام مرتجع و وابسته به انگلیسها خوانده شد. مقاله امام را روحانیای خواند که سعی دارد برای جبران عدم داشتن موقعیت میان روحانیون برای خود اسم و رسم بیافریند. در ادامه بخشی از متن مقاله آمده است: «اين روزها به مناسبت ماه محرم و عاشوراي حسيني بار ديگر اذهان متوجه استعمار سياه و سرخ يا به تعبير ديگري اتحاد استعمار كهن و نوشده است. استعمار نو و سياهش، كهنه و نويش روح تجاوز و تسط و چپاول دارد و با اين كه خصوصيت ذاتي آنها همانند است خيلي كم اتفاق افتاده است كه اين دو استعمار شناخته شده تاريخ با يكديگر همكاري نمايند مگر در موارد خاصي كه يكي از آنها همكاري نزديك و صميمانه و صادقانه هر دو استعمار در برابر انقلاب ايران بخصوص برنامه مترقي اصلاحات ارضي در ايران است. سرآغاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه 2520 شاهنشاهي استعمار سرخ و سياه ايران را كه ظاهرا هر كدام در كشور ما برنامه و نقشه خاصي داشتند با يكديگر متحد ساخت كه مظهر اين همكاري صميمانه در بلواي روزهاي 15 و 16 خرداد ماه 2522(منظور 1342) در تهران آشكار شد.
پس از بلواي شوم 15 خرداد كه بمنظور متوقف ساختن و ناكام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پايه ريزي شده بود ابتدا كساني كه واقعه را مطالعه مي كردند دچار يك نوع سرگيچي عجيبي شده بودند زيرا در يك جا ردپاي استعمار سياه و در جاي ديگر اثر انگشت استعمار سرخ در اين غائله به وضوح ديده مي شد. از يكسو عوامل توده اي كه با اجراي برنامه اصلاحات ارضي همه اميد هاي خود را براي فريفتن دهقانان وساختنن انجمنهاي دهقاني نقش بر آب مي ديدند در برابر انقلاب دست به آشوب زدند و از سوي ديگر مالكان بزرگ كه ساليان دراز ميليونها دهقان ايراني را غارت كرده بودند و به اميد شكستن اين برنامه و رجعت به وضع سابق پول در دست عوامل توده اي و ورشكستگان ديگر سياسي گذارده بودند و جالب اين كه اين دسته كه باور داشتند ميتوانند چرخ انقلاب را از حركت بازدارند و اراضي واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند دست به دامن عالم روحانيت زدند زيرا مي پنداشتند كه مخالفت عالم روحانيت كه در جامعه ايران از احترام خاصي برخوردار است مي تواند نه تنها برنامه انقلاب را دچار مشكل سازد بلكه همانطور كه يكي از مالكان بزرگ تصور كرده بود دهقانان زمينها را به عنوان زمين غصبي پس بدهند ولي عالم روحانيت هوشيار تر از آن بود كه عليه انقلاب شاه و ملت كه منطبق با اسول و تعاليم اسلامي و بمنظور اجراي عدالت و موقوف شدن استثمار فرد از فرد توسط رهبر انقلاب ايران طراحي شد برخيزند. مالكان كه براي ادامه تسلط خودهمراه از ژاندارم تا وزير ،از روضه خوان تاچاقوكش را در اختيار داشتند وقتي با عدم توجه عالم روحانيت و در نتيجه مشكل ايجاد هرج و مرج عليه انقلاب روبرو شدند و روحانيون برجسته حاضر به همكاري با آنها نشدند درصدد يافتن يك روحاني برآمدند كه مردي ماجراجو بي اعتقاد و وابسته و سر سپرده به مراكز استعماري و بخصوص جاه طلب باشد و بتواند مقصود آنها را تامين نمايد و چنين مردي را آسان يافتند. مردي كه سابقه اش مجهول بود و به قشري ترين ومرتجع ترين عوامل استعمار وابسته بود و چون درميان روحانيون عالي مقام كشور با همه حمايتهاي خاص موقعيتي بدست نياورده بود در پي فرصت مي گشت كه بهر قيمتي هست خود را واردت ماجراهاي سياسي كند و شهرتي پيدا كند.
روح الله خميني عامل مناسبي براي اين منظور بود و ارتجاع سرخ و سياه او را مناسب ترين فرد براي مقابله با انقلاب ايران يافتند و او كسي بود كه عامل واقعه ننگين روز 15 خرداد شناخته شد.
براي ريشه يابي از واقعه 15 خرداد و نقش قهرمان آن توجه به مفاد يك گزارش و يك اعلاميه و يك مصاحبه كمك موثر خواهد كرد چند هفته قبل از غائله 15 خرداد گزارشي از طرف سازمان اوپك منتشر شد كه در آن ذكر شده بود درآمد دولت انگليس از نفت ايران چند برابر مجموع پولي است كه در آن وقت عايد ايران مي شد…. چند روز قبل از غائله اعلاميه اي در تهران فاش شد كه يك ماجراجوئي عرب بنام محمد توفيق القيسي با يك چمدان محتوي ده ميليون ريال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگير شده كه قرار بود اين پول را در اختيار افراد معيني گزاشته شود. چند روز پس از غائله نخست وزير وقت در يك مصاحبه مطبوعاتي فاش كرد بر ما روشن است كه پولي از خارج مي آمده و به دست اشخاص مي رسيده و در راه اجراي نقشه هاي پليد بين دستجاب مختلف تقسيم مي شده است خوشبختانه انقلاب ايران پيروز شد، آخرين مقاومت مالكان بزرگ و عوامل توده اي در هم شكسته شد و راه براي پيشرفت و تعالي و اجراي اصول عدالت اجتماعي هموار شد. در تاريخ انقلاب ايران روز 15 خرداد به عنوان خاطره اي دردناك از دشمنان ملت ايران باقي خواهد ماند و ميليونها مسلمان ايراني بخاطر خواهند آورد كه چگونه دشمنان ايران هر وقت منافعشان اقتضا كند با يكديگر همدست مي شوند حتي در لباس مقدس و محترم روحاني.»
این مقاله با دستور مستقیم شاه و در دفتر مطبوعاتی وزیر دربار یعنی هویدا و بر اساس مصاحبه شاه با یک مجلهی آمریکایی تنظیم شد. این حرکت نسنجیده آتشی به بشکه باروت انداخت و غرور شاه مردم را دوچندان تحریک کرد. با انتشار مقاله در سطح قم حوزهها تعطیل شدند و طلاب در منزل مراجع گرد آمدند. مدرسین بزرگ حوزه علمیه قم با مواضعی صحیح تجمع طلاب را در اعتراض به این اهانت تایید کردند و توهین به سید بزرگوار آیتالله خمینی را توهین به رسول اکرم و امام زمان عج دانستند. دامنه اعتراضات به میان مردم کشیده شد و بازاریان پس از تعطیلی بازار در یک راهپیمایی وسیع به سمت حرم حضرت معصومه حرکت کردند. طلاب و مردم به بازاریان پیوستند. راهپیمایان مانند روز گذشته به سمت منازل علما راهی شدند. صبح روز نوزدهم دی این جمعیت در منازل آیات عظام آملی، مکارم، وحید خراسانی و یزدی حضور یافتند و بعد از ظهر همان روز در منزل آیتالله نوری همدانی گرد آمدند. سخرانی و موضعگیری قاطع ایشان شور و شعف وصفناشدنی در بین افراد تجمع ایجاد کرد. مردم از منزل آیتالله نوری به سمت منزل آیتالله مشکینی رهسپار شدند و در همین حین نیروهای رژیم به اجتماعکنندگان هجوم آوردند و اعتراضات به تمام خیابانهای قم کشیده شد. با حمله پلیس و افراد ژاندارمری به تجمعکنندگان درگیریهای سنگینی میان دو طرف آغاز شد. در همین بین دهها تن مجروح و شهید شدند. این وقایع بر خشم انقلابی مردم افزود. با فرا رسیدن شب نوزدهم دی از تعداد جمعیت کاسته و حکومت نظامی در سراسر این شهر مذهبی برقرار شد. ساواک تعداد شهدا را شش نفر اعلام کرد. در روزهای بعد از 19 دی تعدای دستگیر و تبعید شدند و در میان این افراد، نام مراجع بزرگ هم به چشم میخورد.
این کشتارها خیزش و نقطه عطف حرکتی شد که پیر خمین 14 سال قبل آن را آغاز کرد بود. پس از واقعه 19 دی در قم امام خمینی ره به مناسبت فاجعه پیشآمده سخنرانی فرمود: «ملت ایران را باید ما از آن تشکر کنیم. ملت بیداری است، ملت هوشیار و مقاومی است در مقابل ظلم. در عین حالی کهاینهمه ظلم میبیند،اینهمه کشته میدهد، در عین حال، مقاومت میکند، ایستادگی میکند. واینایستادگی به نتیجه خواهد رسید. هیچ اشکالی نیست که بعد ازاینکه ملتها بیدار شدند و بعد از آنکه حتی زنها قیام کردند بر ضد دولت و بر ضداینجباران، یک همچو ملتی پیروز میشوند ان شاءاللّه.» (اواخر دیماه 1356)
با حرکت انقلابی و به موقع مردم بصیر قم، جرقه نهضتهای و حرکتهای مستمر دیگر شهرها زده شد. به عبارت دیگر اعتراض مردم قم، آتش زیر خاکستری بود که با شعلهور شدنش تمام شهرهای ایران از آتش اعتراضات سوخت. اما نکته حائز اهمیت در این واقعه، چگونگی زنده ماندن و ممانعت از هدر رفتن خون شهدای قم است. این فهم و درک مردم تبریز بود که اجازه پایمال شدن زحمات قمیها را نداد.
عمل به هنگام مردم تبریز، آتش را فروزانتر کرد
پس از اتفاق چندروزه در قم که اوج آن نوزده دی 1356 بود، اعتصابات و اعتراضات کوچک و بزرگی سراسر ایران را فرا گرفته بود. عمق این جنبشها چنان وسیع بود که چرخهای قدرت نظامی، اقتصادی شاه را درهم شکست و تصمیمات سیاسی دربار را بیاثر ساخت. قیام مردم قم آتش اختلاف نیروهای مذهبی با حکومت را دوچندان کرد و مردم تبریز این برافروختگی آتش را به دامنه حکومت رساندند. به لفظ دیگر تبریزیها با برگزاری مراسم چهلم مردم قم موج ملی علیه سلطنت را ویرانگر ساختند.
سنت شیعی چله گرفتن بعد از واقعه عاشورا در میان پیروان ائمه جای خود را باز کرد. مردم سراسر ایران با برگزاری این چلهها فراگیری قیام مردمی را به رخ رژیم کشاندند. نقطه شروع این ابتکار علمای قم بودند. تمامی مراجع سرشناس در قم حوزهها را در روز چهلم شهدای قیام، تعطیل اعلام کردند و از عموم طبقات دعوت نمودند تا برای تسلیت به بازماندگان در مجالس ترحیم شرکت کنند. روز 29 بهمن 1356 چهلم شهدای قم در تمامی نقاط ایران برگزار شد، اما فقط تبریز در این روز صحن درگیریهای رژیم و مردم بود. روحانیون مبارز و انقلابی تبریز به رهبری آیتالله قاضی طباطبایی فضا را برای برگزاری مراسم عظیمی در 29 بهمن آماده کردند و از چند روز قبل از موعد منبرهای انتقادی رفتند. ساعت 9 صبح روز موعود اقشار مختلف مردم از سراسر تبریز به سمت مسجد حاجی یوسف در ابتدای بازار تبریز سرازیر شدند. از همان ابتدای کار نیروی انتظامی و ژاندارمری تبریز از ورود مردم به مسجد ممانعت کردند. سرگرد حقشناس فرمانده نیروهای رژیم با اهانت خود به خانه خدا خشم مردم برانگیخت. وی دستور داد تا “در اصطبل را ببندند.” این برخورد سرگرد باعث شد تا مردم صبرشان لبریز شود و به تکاپو بیافتند. جوانی به نام “محمد تجلا” از بین جمعیت به دژخیمان حکومت اعتراض کرد. با اصابت تیر نیروهای سرکوبگر به این جوان درگیریها آغاز شد. با تشییع پیکر شهید جوان تبریز یکپارچه بهپاخاست. مردم مراکز حکومتی را مورد حمله قرار دادند. اوضاع شهر از دست نیروهای انتظامی خارج شد و این بهانهای شد تا با ورود ارتش به نزاع چندین نفر شهید و صدها تن مجروح یا دستگیر شوند. پس از این واقعه که ننگ دیگری بر دامان رژیم منحوس پهلوی بود، امام در پیامی شورانگیز خطاب به مردم آذربایجان نوشتند: «من به شما اهالی معظم آذربایجان نوید میدهم، نوید پیروزی نهایی.» امام خمینی در همین پیام به تبریزیها قول دادند که حرکت راستین آنها مورد حمایت شهرهای بزرگی چون شیراز، اصفهان اهواز و دیگر شهرها قرار بگیرد. خبری که امام از غیب به مردم تبریز داد، کمتر از یک سال به بار نشست.
«نکتهای که در بیستونهم بهمن هست، نشان دادن این حقیقت است که پیوستگی بخشهای مختلف کشور به یکدیگر، چقدر بابرکت است. قم کجا، تبریز کجا؟ حادثهای در قم اتفاق افتاده است؛ خب، آن کسانی که این حادثه را بهوجود آوردند، خواستند نگذارند این حادثه زنده بماند، باید فراموش بشود؛ ناگهان از یک نقطهی دوردست از قم، یعنی از تبریز، مردم بهپا میخیزند و آن حادثهی قم را زنده نگه میدارند. اینجور نبود که چهلم [حادثهی نوزدهم دی] را خود مردم قم بگیرند، تبریز گرفت. دستگاه جبار و طاغوت، متوحش شد، عکسالعمل ناشیانهای در مقابل مردم تبریز انجام داد، عدهای شهید شدند. تبلیغاتی که آن روز کردند، تبلیغات بسیار ناشیانه و غلطی بود؛ خواستند ماستمالی کنند. قضیه گذشت، چهلم مردم تبریز را مردم یزد بهپاداشتند. ببینید، این پیوستگىِ بخشهای مختلف کشور [است]؛ بعد این تسلسل راه افتاد. مبتکر شماها بودید در اقامهی اربعینهای شهیدان انقلاب، بعد این جریان به راه افتاد؛ یزد و شیراز و بوشهر و بقیهی نقاط کشور.» (1382/11/28)
اهمیت استمرار قیام مردم قم به واسطه مردم تبریز
عاشورا، اربعینی نیاز دارد تا طی آن اهداف حرکت امام حسین تبیین شود. رسالت زینب سلام الله علیها از آن جهت اهمیت دارد که ادامه نهضت عاشوراست. هم عاشورا و همراهی با آن نیاز به درک دارد و هم فهم جایگاه حرکت امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب برای زنده نگاه داشتن خون اباعبدالله نیازمند بصیرت است. عاشورا کلید شروع نهضت است و حرکت قافله و بازگشت به کربلا در اربعین استمرار قیام خونین حضرت سیدالشهداست.
«حضور مردم در بیستونهم بهمن سال ۵۶، شبیه کار امام سجّاد (علیهالسّلام) و جناب زینب کبری بود که نگذاشتند حادثهی عاشورا فراموش بشود. تبریزیها در بیستونهم بهمن نگذاشتند این بار زمین بماند وَالّا بنا بر این بود که کشتار قم و حضور مردم و همهچیز فراموش بشود امّا تبریزیها نگذاشتند. من فراموش نمیکنم آن روزها خبرهایی میآمد که دستگاه جبّار و طاغوت شخصیّتهای برجستهی نظامی خودش را فرستاد تبریز برای اینکه جلوی حضور مردم را بگیرند امّا مردم بیستونهم بهمن را بهوجود آوردند؛ و تا امروز این روز زنده است.» (1393/11/29)
نتیجهگیری
جنبشها و نهضتهای یکسال منتهی به انقلاب اسلامی برای شرایط امروز ما یک عبرت مهم در بر دارد. و آن هم اتکا و اعتماد به مردم است. مردمی که از ابتدای پیروزی تا کنون و به ویژه قبل از انقلاب اینگونه موقعشناسند و شرایط حساس را درک میکنند و صحنه را خالی نمیگذارند.
«کار وقتی دست خود مردم سپرده شد – که صاحبان کشورند، صاحبان آیندهاند – آنوقت کارها به سامان خواهد رسید. تدبیر مسئولان در هر برههای از زمان در دوران جمهوری اسلامی، باید این باشد؛ کارها با تدبیر، با برنامهریزی، با ملاحظهی همهی ظرایف و دقایق در اختیار مردم گذاشته بشود؛ آنوقت کارها پیش خواهد رفت. ما هم از اوّل انقلاب تا امروز هر وقتی هر کاری را محوّل به مردم کردیم، آن کار پیش رفته است.»(1393/11/29)
منابع:
1) کتاب چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، 5 جلدی، روحالله حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
2) تاريخ سياسي معاصرايران، جلال الدين مدني، جلد 2
3) صحیفه نور، مجموعه بیانات امام خمینی (ره) جلد 2 و 3
4) بیانات مقام معظم رهبری، سایت معظم له، دیدار با مردم تبریز در سالهای 92 و 93