خبر فوری

روایت‌های محتاطانه چند شاهد درباره حادثه ماهشهر

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی هرمزبان به نقل از ایسنا، ابعاد اعتراضات ماهشهر که فیلم‌ها و خبرهای آن کم‌کم از روز جمعه دوم آذر منتشر می‌شد، نامعلوم بود و هیچ مقام رسمی آن را تأیید و حتی تکذیب نمی‌کرد.

برای تهیه این گزارش چهاردهم و پانزدهم آذرماه به ماهشهر رفتیم. شاهدان این اعتراضات می‌گویند ماهشهر و همه شهرک‌های اطراف آن مانند چمران، گاما، طالقانی، سربندر، مدنی و رجایی درگیر اعتراض بودند اما مردم اجازه ندادند که درگیری‌ها به داخل شهرک‌ها کشیده شود.

بیشتر کسانی که یکی از اعضای خانواده‌شان را در این حوادث از دست داده‌اند، تمایلی برای مصاحبه ندارند. مثل «مهدی» که تیر خورده بود اما چیزی نگفت و برادرش که گفت: «تمام شد دیگر».

اگر خانواده‌ی مجروح یا شاهدی هم بخواهد صحبت کند، حتماً با جایی هماهنگ می‌کند. (…) بعضی می‌گویند با دوستی یا آشنایی در شهری دیگر باید هماهنگ کنند و بعضی هم اسم نهادی امنیتی را می‌آورند. می‌گویند به خانواده‌ها گفته شده مراقب باشید چه کسانی برای مصاحبه می‌آیند.

آنها تأکید می‌کنند که مردم هیچ بانکی را آتش نزدند، هیچ خانه‌ای را نسوزاندند و ماشینی را تخریب نکردند. پس درگیری‌های مسلحانه و ورود نیروهای امنیتی به منطقه از چه زمانی آغاز شد؟

«جواد» ساکن شهرک طالقانی ماهشهر، در روزهای اعتراض در منطقه حضور داشته است. او تعریف می‌کند: «جمعه‌شب مردم دم پمپ بنزین‌ها ایستاده بودند و هیچ تحرکی نداشتند. تا وقتی که نیروی انتظامی آمد». در این مقطع نیروهای انتظامی آمده بودند که امنیت جایگاه سوخت را تأمین کنند تا آسیبی به آن نرسد. این وضعیت تا شب ادامه داشت تا اینکه تجمع‌کنندگان مسیر اصلی بندر امام که جاده‌ای ترانزیتی است را بستند و (…).

اما بستن چنین جاده‌ای که اهمیت راهبردی دارد با واکنش (…) نیروهای انتظامی مواجه شد؛ چنانکه به گفته محسن بیرانوند، فرماندار ماهشهر «اگر ورود نیروهای نظامی و انتظامی نبود، نه تنها زندگی عموم مردم در این منطقه، بلکه واردات محصولات اصلی کشور از سمت بندر امام به نقاط اصلی کشور هم به خطر می‌افتاد».

با این حال جواد می‌گوید بیشترمعترضان، از مردم بیکار و جوان بودند که گرانی، زندگی را برایشان «واقعاً سخت‌تر» می‌کند: «مردم کارد به استخوانشان رسیده. خسته شده بودند که ریختند بیرون. نه دست‌نشانده خارجند و نه دسترسی به عوامل خارجی دارند».

نیروهای امنیتی، شنبه و یکشنبه وارد شهرک‌های اطراف و ماهشهر شدند و آخرین محله شهرک طالقانی بود: «وقتی آمدند، مردم حتی سنگ هم پرت نکردند. نشسته بودند.» آنها برای متفرق‌کردن تجمع‌کنندگان شروع به تیراندازی هوایی کردند و «مردم هم ورودی شهرک طالقانی روی زمین خوابیدند که تیر به آنها نخورد». پس از آن (…) درگیری‌ها تا سه‌شنبه صبح ادامه داشت و در نهایت با ورود امام‌جمعه‌ی شهر خاتمه یافت. او با نیروهای امنیتی صحبت کرد تا اوضاع آرام شود و نهایتاً  اواخر همان روز نیروهای امنیتی از منطقه خارج شدند.

نیزار، میانبری که به جایی نرسید

نیزار ورودی شهرک چمران، همان نقطه‌ای است که اظهارات غیرقابل استنادی در روزهای اول حادثه درباره آن منتشر شد. (…) بنا بر اظهارات فرمانده نیروی انتظامی ماهشهر، شلیک گلوله از سمت نیزارهای ورودی شهرک چمران ابتدا از سوی گروه‌های «اغتشاشگر» انجام شد و نیروهای امنیتی به آنها واکنش نشان دادند.

اینکه گلوله‌ی اول را چه کسی شلیک کرد روشن نیست اما یکی از ساکنان  شهرک طالقانی که در مسیر جاده‌ای که نیزار در حاشیه آن و در ورودی شهرک چمران قرار دارد، می‌گوید: «نیزار را که با چشم خود ندیدم اما مسافت ما تا شهرک چمران کم است و آنجا آشنا هم داریم». این نیزار میانبری است برای شهر و در عین حال «اگر بروی داخل آن گم می‌شوی، کسی تو را نمی‌بیند». او می‌گوید شایعه شده که «روز اول حادثه تعدادی در مسیر اصلی جاده و نزدیک به ورودی شهرک کشته شدند و روز دوم که نیزار را پاکسازی کردند سه نفر را بیرون آوردند».

«حامد» که ساکن شهرک چمران است و در محل درگیری‌ها حاضر بوده، می‌گوید: «… اینجا هیچ آسیبی به شهر نرسیده. نه خرابی ایجاد کردیم، نه چیزی. فقط معترضان سر فلکه راه را بستند که شرکتی‌ها سر کار نروند؛ همین».

پنج روز راه بسته بود و کارکنان شرکت‌های اطراف هم «سه شیفت آنجا مانده بودند». حامد می‌گوید کم‌کم صدای آنها هم از این کار معترضان درآمد. او می‌گوید خودش هم آنجا ایستاده بوده و از ترس بازداشت‌شدن پنج روز به خانه نرفته است.

او ادعا می‌کند در این درگیری‌ها شهروندان عادی که هیچ دخلی به اعتراضات نداشتند هم آسیب دیدند و (…) از جوانی بیست‌ویک ساله که تازه خدمت سربازی‌اش را تمام کرده بود، می‌گوید؛ او می‌گوید دوستش که شاگرد مغازه‌اش بوده هم در این حوادث جان باخته است.

حامد می‌گوید: «اینجا همه بیکارند، بدبختند. اصلاَ کسی نیامد سؤال کند مشکلتان چیست که اینجا جمع شده‌اید؟ مردم اینجا که اعتراض کردند مسلح نبودند … .»

اهالی درباره‌ی تعداد کشته‌شدگان در هر دو شهرک عددهای مختلفی می‌گویند اما آنچه قطعی به نظر می‌رسد این است که در میان کشته‌شدگان افراد عادی هم حضور داشته‌اند. غیر از  عدد قطعی شهادت یک پاسدار، عدد دقیق دیگری درباره کسانی که در حوادث ماهشهر جانشان را از دست دادند، وجود ندارد. هرچه هست، تقریبی و در حد ادعاست. اما همین فقدان آمار رسمی باعث شده در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های بیگانه اعدادی غیرواقعی و بعضاً غیرقابل باور منتشر شود.

بازداشت‌ها در منطقه از همان روز پایان درگیری‌ها آغاز شد. (…) یک راننده‌ی تاکسی می‌گوید علاوه بر معترضان، برخی دیگر از جمله پسر نوجوان خودش هم بازداشت شده است. هرچند یکی از اهالی شهرک طالقانی می‌گوید بسیاری از بازداشتی‌ها چهار پنج روز بعد آزاد شدند اما کسانی که سابقه‌ای در پرونده‌شان بوده، همچنان در بازداشتند.

ورودی شهرک چمران

ماهشهر، موتورسواران نقابدار و خودروی بی‌پلاک

بندر ماهشهر هم  از روز اول، درگیر اعتراضات بنزینی بود. یکی از شهروندان می‌گوید صبح روز اول، بلوار اصلی شهر با آتش‌زدن لاستیک‌ها بسته و کرکره‌‌ی مغازه‌ها پایین کشیده شد. کسی «نباید» کار می‌کرد؛ نه کارگر و نه کارمند. عده‌ای موتورسوار نقابدار دوره افتاده بودند و به کسبه می‌گفتند مغازه‌ها را تعطیل کنید. یک راننده‌ی تاکسی هم می‌گوید در این شهر تنها یک مغازه به آتش کشیده شد چون صاحبش نمی‌خواست آن را تعطیل کند. جمعیت معترض هم به این شیوه او را مجبور کردند که مغازه‌اش را تا مدت‌ها تعطیل کند!

«حبیب» یکی از زخمی‌هایی است که روز دوم اعتراضات روبه‌روی فرمانداری ماهشهر گلوله خورد. او تعریف می‌کند: «مردم روبه‌روی فرمانداری تجمع کرده بودند اما سنگ هم پرت نمی‌کردند و مشغول حرف‌زدن با مسئولان بودند اما ناگهان یک خودروی بدون پلاک وارد جمع معترضان شد و شروع به تیراندازی کرد و به این ترتیب تیراندازی‌ها آغاز شد و مردم هم شروع به سنگ‌پرانی کردند.»

او می‌گوید وقتی برای تماشای اعتراض‌ها ایستاده بود یک گلوله هم به قفسه‌ی سینه‌ی او خورده و راهی بیمارستان شده است. می‌گوید آنجا برای سؤال و جواب می‌آمدند اما همه را بازداشت نمی‌کردند؛ فقط کسانی که مشکوک بودند یا از قبل شناسایی شده بودند بازداشت می‌شدند. بعضی‌ها هم از ترس دستگیرشدن به بیمارستان نرفته‌اند.

«یونس» (نام مستعار) ساکن شهرک سربندر ماهشهر است. او وقتی کنار خیابان مشغول کاسبی‌اش بوده گلوله‌ای به کمرش خورده و دچار آسیب نخاعی شده است. خانواده‌ی او، بسختی حاضر شدند درباره این اتفاق صحبت کنند و می‌گویند در این چند هفته هیچ‌کس به آنها سر نزده است.

یونس می‌گوید: «سر بساطم بودم، مشتری داشتم، خرید می‌کردند، می‌رفتند و می‌آمدند. همین که دیدم جلوتر درگیری شده، می‌خواستم جمع کنم و به خانه برگردم. در ماشین را که باز کردم احساس کردم برق من را گرفت. نفهمیدم تیر بود. افتادم. بچه‌ها گفتند تیر! تیر خورده! فقط می‌شنیدم. چشم‌هایم بسته بود».

فیزیوتراپ او که هنگام گفت‌وگو در خانه‌ی یونس حضور داشت درباره‌ی آسیب‌دیدگی او می‌گوید: «از ناحیه نخاع دچار له‌شدگی شده است و اندام‌های تحتانی دچار آسیب جدی شده‌اند. شکستگی در مهره‌ی چهارم اتفاق افتاده و نخاع را تحت تأثیر قرار داده است. او از ناحیه‌ی کمر و اندام‌های تحتانی بی‌حسی و بی‌اختیاری دارد و باید منتظر گذر زمان باشد».

یکی نگفت دردتان چیست!

«هاشم»، مردی شصت‌ساله است که مدت‌ها پیش شغل تراشکاری را رها کرده و مسافرکش شده است. او می‌گوید بعد از گرانی بنزین ناچار است این شغل را هم رها کند چون سهمیه‌ی بنزین ندارد و حالا می‌خواهد برای کار به یزد برود: «ما انتظار داشتیم یکی بگوید دردتان چیست که راه‌ها را بسته‌اید؟ ولی … .»

«محسن» یکی دیگر از جوانان شهرک طالقانی است که مهندسی برق خوانده اما هنوز شغلی ندارد: «تا به حال شش‌ جا مثل پتروشیمی و نیروگاه‌های منطقه درخواست کار داده‌ام اما من را دنبال نخود سیاه می‌فرستند. با اینکه نیرو می‌خواهند اما هرکسی آشنای خودش را می‌آورد. همه پیمانکارها غیربومی‌اند و غیربومی‌ها را استخدام می‌کنند.»

جواد هم می‌گوید: «همین دوشنبه‌ی پیش با فرماندار جلسه داشتم، گفت خودت را اذیت نکن؛ کار نیست. ولی می‌دانم که نیرو می‌خواهند. پتروشیمی امیرکبیر اعلام کرده است که نیرو می‌خواهد». او می‌گوید مشکل اصلی در این مناطق بیکاری است؛ در حالی که از شهرهایی مثل تبریز و اردبیل و حتی از بندرترکمن برای کار به این شهر می‌آیند.

او قرار است برای کار در هتل به مشهد برود. شهرهای یزد، شهرهایی که صنایع پتروشیمی دارند مانند کنگان و عسلویه و حتی عراق هم برای آنها مقصد است. برادر جواد لیسانس نقشه‌برداری دارد و قرار است برای کار به عراق برود. آنها می‌گویند فرصت‌های شغلی در عراق برایشان بیشتر است و درآمد خوبی هم دارد.

زمانی که از ماهشهر برمی‌گشتیم، وضعیت «عادی» بود؛ معترضان آرام بودند و «اغتشاشگران» در بازداشت به سرمی بردند. حالا قیمت بنزین سهمیه‌ای هر لیتر هزار و پانصد تومان و بنزین آزاد سه هزار تومان است. پتروشیمی‌ها همچنان نیروی غیربومی می‌گیرند. جواد و هاشم هم برای کار به یزد می‌روند و شاید عده‌ای به عراق بروند. جای سنگرهای کوچک و تایرهای سوخته بر کف جاده هم به آهستگی پاک می‌شود. بنرهای تسلیت از روی دیوارها برداشته می‌شوند و همه‌چیز به حالت «عادی» برمی‌گردد.

انتهای پیام

درباره هرمزبان

اخبار دیگر رسانه ها صرفاً به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آنها، الزاماً بیانگر دیدگاه های هرمزبان نیست. پایگاه خبری هرمزبان وابسته به هیچ نهاد و سازمانی نیست و با هزینه های شخصی اداره می شود. این پایگاه دارای مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و در چارچوب قانون مطبوعات و قوانین جاری کشور به اطلاع رسانی و فعالیت خبری می پردازد. صاحب امتیاز و مدیرمسئول: مهدی کمالی وبگاه شخصی: MahdiKamali.ir

دیدگاهتان را بنویسید