به گزارش پایگاه خبری هرمزبان؛ نشست علمی «واقعگرایی در تمدن نوین اسلامی»، عصر سهشنبه، 7 اسفندماه با حضور ابراهیم دادجو و سعید طاووسی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
کار در حوزه تمدن نوین اسلامی
در ابتدا دادگر اظهار کرد: وقتی بحث تمدن نوین اسلامی مطرح میشود، همه میخواهند در این حوزه کاری انجام دهند.
اما این کار باید از کجا آغاز شود؟ اگر ندانیم باید در کدام راه پیش برویم، هر چه در این مسیر تلاش کنیم، به مقصودمان دست نخواهیم یافت.
بیشتر دوستانی که در حوزه تمدن اسلامی بحث میکنند، باید ابتدا بدانند باید در کدام مسیر حرکت کنیم تا به غایت مورد نظر دست پیدا کنیم.
به همین دلیل، من درصدد هستم به این مسئله بپرازم که چگونه باید در این مسیر پیش برویم.
در حال حاضر در حوزه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یا علوم انسانی اسلامی مباحث مختلفی مطرح شده، اما به نتیجه قابل توجهی نرسیده است.
به همین خاطر ضرورت دارد به این مسئله بپردازیم که چگونه باید حرکت کنیم تا به اهداف مورد نظر برسیم.
وی افزود: به نظر من در حوزه تمدن نوین اسلامی یک مشکلی وجود دارد.
تمدن نوین اسلامی اگر بخواهد به وجود آید یا مقدماتش فراهم شود، قطعا نیازمند پیشرفت است.
تا زمانی که به رو به جلو حرکت نکنیم، تمدن نوین اسلامی ایجاد نخواهد شد.
پس اگر بخواهیم رو به جلو حرکت کنیم، باید الگوی پیشرفت داشته باشیم که نام آن را الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت گذاشتیم.
اگر بخواهیم الگوی پیشرفت ارائه دهیم، بدون بهرمندی از دانش نمیتوان چنین الگویی ارائه داد.
خصوصاً در عصر حاضر که همه چیز بر اساس دانش استوار است.
در گذشته ممکن بود تمدن اسلامی بر پایه امکانات سختافزاری یا فتوحات نظامی به دست بیاید، اما الآن راهکارهای سختافزاری کافی نیست.
پس ضرورت دارد که ما رفته رفته تمدن علمی درست کنیم، تا این تمدن علمی الگوی پیشرفت در اختیار ما قرار دهد.
الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مقدمه تمدن نوین اسلامی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: پس تمدن نوین اسلامی متوقف بر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت هم متوقف علم است.
اگر ما ندانیم در حوزه علوم طبیعی و علوم انسانی باید چگونه کنشگری داشته باشیم، هیچ زمان راه درست دستیابی به دانش و به تبع آن تمدن را پیدا نخواهیم کرد.
من به مقایسه عملکرد اروپاییان در این حوزه میپردازم.
در اروپا ابتدا آمدند بیست و سه قرن در حوزه فلسفه بحث کردند و نهایتا در دو قرن اخیر گفتند بحث هستیشناسی را کنار بگذاریم و به کارکرد ذهن انسان تمرکز کنیم.
بدین ترتیب، هستیشناسی را کنار گذاشتند و به بررسی ذهن انسان پرداختند.
آنها به دنبال حفظ و صیانت از واقع نبودند، بلکه دنبال این بودند که یافتههای ذهن ما چقدر با واقع مطابق است.
به عبارت دیگر، به دنبال حفظ صدق گزارهها بودند.
یعنی اینکه گزارههای علمی چقدر صادق هستند.
تفکرات فلسفه غرب مبتنی بر مفاهیم ذهنی
وی یادآور شد: دست برداشتن از واقعیتهای خارجی و روی آوردن به مفاهیم ذهنی اتفاق وحشتناکی را در غرب پدید آورده است.
آن اتفاق این است که تفکرات فلسفه غرب فارغ از واقعیتهای خارجی است؛ یعنی به جای آنکه ناظر به واقعیتهای خارجی باشد، ناظر به مفاهیم ذهنی است.
من هم عرض میکنم اگر الآن در ایران معاصر از مسئله علوم انسانی، علوم طبیعی و نحوه مواجه دین با آن غفلت کنیم و مستقیماً سراغ الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برویم، همچنین بدون ارائه الگوی قابل قبول برای پیشرفت، مستقیماً به دنبال تمدن نوین اسلامی باشیم، اتفاق خیلی وحشتناکی خواهد افتاد و آن اینکه ما به دنبال تمدن نوین اسلامی هستیم، ولی نمیدانیم چگونه پیش میرویم.
انگار یک موجی ایجاد شده است و هر کس سوار بر آن موج، پیش میرود.
اگر اینگونه پیش برویم، اولاً استعدادهای آموزشی و پژوهشیمان را بر باد خواهیم داد، ثانیاً به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید.
یعنی عکس هدفی که در نظر داشتیم، محقق خواهد شد.
هدف ما این است که ایران به لحاظ علمی ارتقا پیدا کند و به تمدن نوین دست پیدا کند، اما نتیجه این خواهد شد که نه ارتقای علمی پیدا کنیم و نه تمدن نوینی را پدید نمیآوریم.
ضرورت نظریه واحد در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و علوم انسانی و طبیعی
پژوهشگر فلسفه اسلامی تأکید کرد: حرف من این است که مسئله تمدن نوین اسلامی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و علوم انسانی و علوم طبیعی در یک مسیری قرار دارند که به موجب آن نیازمند نظریه واحد هستند.
اگر ما نظریهای ارائه ندهیم که این سه را درست تفسیر کند، نخواهیم توانست آنها را ساماندهی کنیم.
برای این کار باید دوباره بر حوزه علم تمرکز کنیم و ببینیم رابطه علم با واقعیتهای خارجی چیست، همچنین رابطه علم با دین چگونه است.
اگر این دو را درست تحلیل کنیم، آنگاه خواهیم دانست نسبت دانشها با واقعیتها چیست و همچنین نسبت علم و دین چگونه است.
در آن هنگام خواهیم فهمید چگونه باید از علوم، الگوی پیشرفت استخراج کنیم و از طریق آن به تمدن نوین اسلامی دست پیدا کنیم.
وی در ادامه گفت: نتیجه سخن اینکه اگر بخواهیم در مسئله تمدن نوین اسلامی واقعگرا باشیم، باید به بررسی مسئله علوم بپردازیم.
الآن تفکرات فلسفی معاصر نگاه غیر واقعبینانه به علوم دارد؛ یعنی از واقعیات فارغ شدند و فیلسوفان معاصر عمدتاً فیلسوفان تحلیلی منطقی هستند.
یعنی توجه به واقعیات خارجی ندارد و در پی این امر هستند که تحلیلهای منطقی ما چقدر درست است.
رویکردهای فلسفه علم
من برای تبیین این مسئله، به واکاوی زمینههای معرفتی و فلسفی علم پرداختم.
وقتی ما به علوم نگاه میکنیم با دو رویکرد مواجه هستیم: نگاههای واقعبینانه؛ نگاههای غیر واقعبینانه.
نگاههای غیر واقعبینانه نیز دو بخش هستند.
برخی نگاههای غیر واقعبینانه به علم، نگاههای ظاهرگرایانه عالم اسلام است.
ظاهرگرایان اسلامی نگاه غیر واقعبینانه به علم داشتند و ادعا میکردند برای تولید علم باید به قرآن مراجعه کنیم.
این نگاه برای گذشته بود.
نگاه غیر واقعبینانه جدید بعد از نیوتون شروع شده است.
از زمان نیوتون به بعد، جریان ضد ذاتگرا و ضد واقعگرا ایجاد شده و تاکنون امتداد داشته است.
بعد از نیوتون این تصور ایجاد شده است که ما قادر به شناسایی عالم واقع نیستیم.
وقتی نمیتوانیم واقعیت را آنچنان که هست بشناسیم، پس با ذهنهای خودمان تحلیل میکنیم.
وقتی تحلیل ذهنی میکنیم، از آنجا که تحلیلها مختلف است، اختلاف آرا پیدا خواهیم کرد و در نتیجه، پارادایمهای مختلف به وجود میآید.
چون پاردایمهای مختلف وجود دارد، پس هیچ کس نمیتواند ادعا کند که چیستی واقعیت را میفهمد.
پیامد این جریان این است که علوم، در پی کشف واقعیت نیستند.
وی در ادامه گفت: سنتی که واقعگرایان بنیان گذاشتند، سنتی خوب اما ایستا است و نتوانسته همگام با دانش جدید جلو بیاید.
تصوری که الآن در ایران وجود دارد، این است که یک تفکر واقعگرای قدیمی و غیر پویا داریم و یک تفکر فلسفی معاصر که غیر واقعگرا است.
باید توجه داشته باشیم که یک جریان فکری دیگری هم داریم که حتی در میان متفکران غربی هم مهجور است.
این دیدگاه در میان ما نیز مغفول است و این مغفولیت باعث شده نگاه ما به علوم انسانی نگاه غیرواقعگرا باشد.
استخراج علوم از دین
وی اظهار کرد: به تلقی من علوم تجربی را به هیچ وجه نمیتوان از دین استخراج کرد.
علوم عقلی محض را نیز به هیچ وجه نمیتوان از دین استخراج کرد.
در علوم عقلانی که دارای رویکرد انسانی هستند و مبانی فرهنگی انسان در آن تأثیر دارد، میتوان از مبانی دینی بهره برد.
به طور مثال علم منطق را نمیشود از دین استخراج کرد، چراکه دانش عقلی محض است؛ اما در فلسفه میتوان از دین استفاده کرد، چون غایت دین که هدایت است از طریق عقل و نقل قابل دستیابی است و از این جهت میتواند بر دانشهای عقلی تأثیر بگذارد.
طاووسی: ما تمدن اسلامی نداشتیم
سعید طاووسی در مقام نقد این دیدگاه بیان کرد: یک مسئله مهم این است که آیا چیزی به نام تمدن اسلامی داشتیم که بخواهیم تمدن نوین اسلامی داشته باشیم؟ به نظرم ما تمدن اسلامی نداشتیم و عناصر این تمدنی که به ما رسیده، لزوماً اسلامی نیست؛ یعنی یا سابقه پیشینی داشتند و یا اسلام با آنها مغایرت داشته است.
اگر به اعتبار سازندگان این تمدن، به آن تمدن اسلامی بگوییم، باز هم باید توجه داشته باشیم که سازندگان این تمدن صرفاً مسلمانان نبودند و اقوام مختلف در آن سهم داشتند.
لذا باید تکلیف این امر را روشن کنیم که آیا ما با تمدن اسلامی مواجهیم، یا با تمدن مسلمانان یا تمدن در جهان اسلام؟ این یک بحث پیشینی و مهم است.
اگر بگوییم تمدن اسلامی داریم، تمدن نوین اسلامی ادامه آن نخواهد بود، بلکه ایجاد یک تمدن جدید است.
اگر هم بگوییم تمدن اسلامی نداریم، قید «نوین» یک قید زائد است.
وی در ادامه گفت: در دیدگاه دکتر دادجو، پیشفرضهایی وجود دارد که برای من مخاطب محل ابهام است.
مثلاً به اعتقاد ایشان تمدن نوین اسلامی بر پایه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و این دو بر علوم انسانی اسلامی متوقف هستند.
سوال من این است که آیا اگر میراث تمدنی گذشته را تمدن اسلامی بنامیم، آن تمدن بر اساس علوم انسانی اسلامی به وجود آمده بود که حالا تمدن نوین اسلامی متوقف بر این علوم باشد؟
مگر اینکه بگوییم آن تمدن، اسلامی نبود که در این صورت نمیتوانیم از تمدن نوین سخن بگوییم، چراکه درصدد تأسیس یک تمدن جدید هستیم.
اگر ادعا کنیم تمدن اسلامی گذشته ما بر اساس علوم انسانی اسلامی شکل گرفته بود، باید این مسئله را تبیین کنیم؛ چون به نظر میرسد بحث علوم انسانی اسلامی به این شکل در میان متقدمان مطرح نبوده است./ ایکنا