نه سازش خیانت کارانه، نه سازش مصلحت اندیشانه

استکبارستیزی از دیدگاه شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی

شهید مظلوم از نگاه امام و رهبری

امام خمینی(ره) سابقه آشنایی خود با شهید بهشتی را بیش از بیست سال دانسته، از تهمت‌هایی که به ایشان زده می‌شد، ابراز نارضایتی می‌کنند: «ایشان را من بیست سال بیش‌تر می‌شناختم. مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود. و آن‌چه که من راجع به ایشان متاثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. …. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آن‌ها در طول زندگی بود. تهمت‌ها، تهمت‌های ناگوار به ایشان می‌زدند!

از آقای بهشتی این‌ها می‌خواستند موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را می‌شناختم و بر خلاف آن‌چه این بی‌انصاف‌ها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و"مرگ بر بهشتی" گفتند،‌ من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدین، علاقه‌مند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان می‌دانستم.»1 از دیدگاه امام، شهید بهشتی خود یک ملت بود و در عین حال مظلوم: «….این آقای بهشتی مسلمان، متعهد، مجتهد، این چه کرده بود که تو تاکسی می‌نشستی، می‌دیدی که دو نفر آدم به هم می‌رسند یک حرفشان فحش به اوست؟!

تو اجتماعات، یک دسته‌‌ای مرگ بر کی، "طالقانی را توکشتی" (می‌گفتند.) خوب، شما ببینید چه ظلمی (بود) به یک همچو موجود فعالی، که مثل یک ملت بود برای این ملت ما.»2 امام از فقدان شهید بهشتی ابراز تاسف کرده، می‌گویند: «کسی را که من بیش‌تر از بیست سال می‌شناختم و روحیاتش را مطلع بودم و می‌دانستم چه جور مرد صالحی و مرد به درد بخوری برای این کشور است، مخالفین او را در کوچه و بازار و محله و صحبت‌هایی که همه می‌کردند، آن طور جلوه دادند.

یک مرد صالحی را به صورت یک دیکتاتور در آوردند!»3 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز در تبیین شخصیت شهید بهشتی، ایشان را دارای ویژگی‌های اخلاقی فراوان و اصول‌گرای به معنای حقیقی کلمه دانسته، می‌گویند: «(شهید آیت‌اللّه بهشتی)….یک انسان معتقد، مؤمن، مخلص، صادق، جدی در کار؛ آن‌چه می‌گفت، معتقد بود؛ و به آن‌چه معتقد بود، در عمل ملتزم بود. خطر را هم می‌شناخت؛ می‌دانست میدان، میدان مین است. هر آنی، هر ساعتی بیم از دست دادن جان هست؛ لیکن در عین حال بی‌محابا، با نگاه به هدف، در این راه پیش می‌رفت و نمی‌هراسید. یکی از خصوصیات این شهید عزیز این بود. منطقی بود، پایبند به اصول و مبانی بود؛ یک اصولگرای به معنای حقیقی کلمه محسوب می‌شد.

بر سر اصول با کسی ملاحظه نمی‌کرد. ما می‌دیدیم؛ بعضی‌ها سعی می‌کردند با حیله و ترفند و روش‌های متعارف و معمول، او را جذب کنند یا از مواضع خود تنزل بدهند، او را وادار به مماشات کنند؛ لیکن او بر سر مواضع خود محکم ایستاده بود. ….رحمت خدا بر شهید بهشتی….»4 مقام معظم رهبری همچنین مرحوم آیت‌اللّه بهشتی را "سیّد شهدای انقلاب اسلامی و چشم و چراغ این انقلاب واین ملت"5 خوانده، می‌افزایند: «شهید مظلوم، مرحوم آقای بهشتی رضوان‌اللّه‌علیه… یک عنصر قوی، مستحکم و بشخصه یک پرچم برافراشته در سیر انقلاب بود… شخصیت ایشان و نقاط برجسته‌ای که در ایشان وجود داشت و خدمات ماندگاری که برای نظام اسلامی و کشور کرد، فراموش نخواهد شد.»6

تمجیدهای سکانداران نظام مقدس جمهوری اسلامی از شهید مظلوم انقلاب، نشان می‌دهد که جایگاه شهید بهشتی بسیار والا و کم‌نظیر بوده است.

 مؤلفه‌های استکبارستیزی

1. لزوم دشمن‌شناسی

یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های استکبار ستیزی از دیدگاه شهید بهشتی، لزوم دشمن‌ستیزی است. از نگاه شهید، تا دشمن را نشناسیم نمی‌توانیم با آن مبارزه کنیم: «(یکی از مسائل مهم) مسأله دشمن‌شناسی است. باید برای مردم با ایمان یک حس ششم درست کنیم؛ یعنی این‌که آن‌ها دشمن‌شناس شوند. بعضی‌ها دچار یک حالت عام‌نگری در شناخت اشخاص و گروه‌ها هستند. برگه‌های سیاه پرونده‌های زندگی اشخاص نباید به این آسانی از دسترس محاسبه مردم جامعه‌های مذهبی دور رود و به دست فراموشی سپرده شود.»7

2. دوستی‌نکردن با دشمنان

یکی دیگر از مؤلفه‌های استکبارستیزی از دیدگاه آیت‌الله شهید، دوستی‌نداشتن با دشمن است. شهید بهشتی در بحث و تفسیر پیرامون آیه 28 از سوره آل عمران که می‌فرماید: «لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من الله»، می‌گوید: «مؤمنان، کافران را به عنوان اولیا و هم‌صفان خود مگیرند. و هر کس این کار را بکند دیگر نزد خدا جایگاهی ندارد؛ رابطه‌ای با خدا ندارد….. آیه…..می‌گوید: لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین؛ مؤمنان، کافران را به جای مؤمنان و در عوض مؤمنان، به عنوان اولیا و هم‌صفان و هم‌پیمان‌ها و هم‌پالکی‌های زندگی اجتماعی نگیرند.

مؤمنان، کافران را به جای مؤمنان به عنوان هم‌پیمانان زندگی اجتماعی و کسانی که با آن‌ها سرنوشت مشترک سیاسی و اجتماعی دارند مگیرند و در جهت‌گیری سیاسی و اجتماعی آن‌ها شریک و سهیم نشوند. و هر که این کار را بکند رابطه‌اش با خدا بریده می‌شود، مگر این‌که از آن‌ها بیمی داشته باشید و بیمناک باشید؛ در این صورت داشتن چنین پیوند سیاسی با آن‌ها اشکالی ندارد.»8

3. همکاری‌نکردن با کافران

شهید بهشتی در تبیین همکاری یا همکاری نداشتن با کافران معتقد است: «در شرایط عادی، پیوند سیاسی مسلمان و غیر مسلمان، به شکلی که آن‌ها را از نظر سرنوشت سیاسی به هم بپیوندد، ممنوع است. از دید ایدئولوژی اسلام، مسلمان چه تنها باشد و چه گروه، باید اصالت زندگی سیاسی خود را رعایت کند. به این جمله با تک‌تک کلماتش دقت کنید. اصالت زندگی سیاسی و اجتماعی مسلمان، مسأله‌ای مهم و اساسی برای هر مسلمان و هر گروه مسلمان از دیدگاه اسلام است. زندگی با دیگران، زندگی با کسانی که تابع و دنبال‌کننده و مؤمن به ایدئولوژی اسلامی نباشند، دو حالت دارد.

 یک وقت است که در حد پیوند دادن سرنوشت زندگی اجتماعی مسلمان و غیر مسلمان است؛ در حد انتخاب زندگی مشترک است؛ در حد پیوستن به جمع مشترک، تشکیلات مشترک و رهبری مشترک است. و یک وقت در این حد نیست بلکه در حد داشتن رابطه خاص میان یک فرد یا یک گروه مستقل با فرد و گروه مستقل دیگر است. به عبارت دیگر، پیوند زندگی سیاسی و اجتماعی یک مسلمان و غیرمسلمان، یک گروه مسلمان و یک گروه غیرمسلمان، یک وقت در شمار سیاست داخلی است، و یک وقت در حوزه سیاست خارجی است. ……… پس قلمرویی داریم به نام قلمرو سیاست داخلی، اقتصاد داخلی، مناسبات داخلی؛ و قلمرویی داریم به نام و به عنوان سیاست خارجی و مناسبات خارجی.»9

4. اطاعت‌ناپذیری

آیت‌الله بهشتی با ذکر آیه‌ای از آیات الاهی بر پیروی‌نکردن ازکفار تاکید کرده، می‌گوید: «یا ایها الذین آمنوا إن تطیعوا فریقا من الذین اتوا الکتاب یردوکم بعد ایمانکم کافرین» ای مسلمانان! اگر دنباله‌رو گروهی از کسانی باشید که به آن‌ها کتاب آسمانی داده شده، این‌ها شما را بعد از مسلمان‌شدن و پذیرش اسلام باز به راه کفر برخواهند گرداند. اما شما چگونه کافر می‌شوید، با این‌که آیات خدا بر شما پیوسته تلاوت می‌شود و پیامبر خدا در میان شماست؟ هر کس به خدا پناه برد، به راه راست هدایت شده است.

 ای مسلمانان! حساب خدا را آن طور که باید داشته باشید و نمیرید مگر مسلمان و با اسلام. همه‌تان به رشته پیوند با خدا چنگ زنید و دست زنید و پناه برید و پراکنده نشوید. همه پیرامون رشته الاهی جمع شوید. این رشته شما را به یکدیگر پیوند می‌دهد. نعمت خدا را بر خود به یاد آورید؛ آن روزی که دشمن بودید، خدا دل‌هایتان را به هم مهربان و نزدیک و به هم پیوسته کرد و در پرتو نعمت او برادر شدید. شما در لب ژرفنایی از آتش بودید، خدا شما را نجات داد. خدا این طور مطالب را برایتان روشن و پوست‌کنده بیان می‌کند شاید به راه بیایید.10

5. سازش‌ناپذیری

یکی از مهم‌ترین مفاهیمی که از دیدگاه شهید بهشتی، برای مبارزه با استکبار ضرورت دارد، سازش‌ناپذیری در برابر دشمن است. وی در تبیین خط امام و خط سازش می‌گوید: «خط امام و خط سازش، مقابل یکدیگرند. خط امام از نظر ایدئولوژیک، یعنی خطی که اسلام اصیل را با اندیشه بازمی‌شناساند و می‌پذیرد و عمل می‌کند و نمی‌ترسد به او بگویند مرتجع امّل یا مرتجع و نمی‌ترسد که به او بگویند: آدمی است که خیلی روشن‌فکر شد. نه از برچسب روشن‌فکر منحرف می‌ترسد، نه از برچسب ارتجاع.»11 ایشان در تبیین این نکته، به بیان دوگونه سازش می‌پردازد و به طرز دقیقی، این مساله را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد.

شهید بهشتی در این باره می‌گوید: «درباره سازش نظر خودم را مکرر اعلام کرده‌ام. به نظر من انقلاب اسلامی ایران وقتی می‌تواند موفقیت‌آمیز به جلو برود که هیچ‌گونه سازش با قدرت‌های بیگانه در طرح و نقشه رهبری انقلاب و اداره انقلاب رخنه نکند. البته به نظر من دو نوع سازش وجود دارد درعالم سیاست که فکر کنم هر دو مردود باشند؛ یکی سازش خیانت‌کارانه و دیگری سازش مصلحت‌اندیشانه است. من شخصاً هر دو نوع سازش را رد می‌کنم. در مورد سازش خیانت‌کارانه مطلب روشن است. کسانی هستند که برای این‌که در یک کشوری در دنیای سوم به حکومت برسند می‌آیند و با آن ابرقدرتی که حامی حکومت وقت است وارد مذاکره می‌شوند و زیر پای حکومت قبلی را خالی می‌کنند تا خودشان با حمایت آن ابرقدرت جای او بنشینند.

این سازش خیانت‌کارانه است و معمولا در این رویه، این‌گونه افراد یا گروه‌ها مجبور می‌شوند امتیازی به آن ابرقدرت بدهند تا او را راضی کنند تا این‌که خودشان جانشین حکومت قبلی باشند. نوع دوم سازش، این است که یک گروه علاقه‌مند به مصلحت ملت و کشور، خط‌مشی سیاسی انتخاب کرده که درآن خط‌مشی سیاسی معتقد است به جای مبارزه قوی و نیرومند با ابرقدرت‌های استعمارگر بیاید و با آن‌ها وارد مذاکره هم بشود و به خیال خودش آن‌ها را هم قانع کند که دست از سر یک کشور دنیای سوم و یک ملت دنیای سوم بردارند و بخواهد با منطق، آن‌ها را از استعمار و استثمار منصرف کند؛ بی‌آن‌که واقعا بخواهد به ملت خودش خیانتی کند. به این می‌گوییم سازش مصلحت‌جویانه واز نظر من این نوع سازش هم محکوم است.»12

شهید بهشتی در جایی دیگر خطاب به دولت‌های استکباری خاطرنشان می‌کند: «آمریکا و امثال آمریکا بدانند که برای ما عزت اسلام از آرایش‌های دنیوی بسی زیباتر و دلپذیرتر است. با همه این‌ها سرافراز و سربلند زندگی می‌کنیم و تن به ذلت سازش با آمریکا و آمریکاییان نخواهیم داد.»13

 شرایط گفت‌وگو با دشمن

شهید بهشتی همان‌گونه که ذات انقلاب را سازش‌ناپذیری آن می‌داند، درباره مذاکره با دشمن نیز شرایطی را بیان می‌کند. ایشان در ادامه بحث و تفسیر پیرامون آیه 28 از سوره آل‌عمران به این نکته اشاره می‌کند که: «الا ان تتقوا منهم تقیه؛ مگر این‌که شما از کافران بیمی داشته باشید و خطری از ناحیه آن‌ها شما را تهدید کند. در این صورت عیبی ندارد که با آن‌ها یک سازش مختصر و موقتی بکنید تا خطر را برطرف کنید. اما یادتان نرود که فقط تا حد رفع خطر باشد و بیش از آن نشود. مبادا رابطه میان فرد مسلمان و غیرمسلمان، یا گروه مسلمان و گروه غیرمسلمان، طوری شود که فرد مسلمان یا گروه مسلمان را در معرض خطر هضم‌شدن در سیاست و رهبری و روش و نظام بیگانه قرار دهد! گفتیم اگر در حد دفع خطر موقت باشد اشکال ندارد.

لذا قرآن فورا جلوی انسان را می‌گیرد و می‌گوید: و یحذرکم الله نفسه. گفتیم که اگر خطری شما را تهدید کند عیبی ندارد. اما یادتان نرود که خدا بالای سر شماست و می‌بیند و می‌داند. قل إن تخفوا ما فی صدورکم او تبدوه یعلمه الله و یعلم ما فی السموات و ما فی الارض والله علی کل شیء قدیر .ببینید این آیات چطور با هم پیوند دارند! تا به حکم ضرورت دست مسلمان را در کاری که خلاف می‌نماید و به ظاهر خلاف است، چند سانتی‌متر باز می‌کند، فورا برای جلوگیری از گشادبازی می‌گوید: و یحذرکم الله نفسه؛ یادتان نرود که خدا هست. گشادبازی ممنوع!»14

غیر از این، ایشان، مذاکره عزتمندانه‌ای را نیز که موجب تامین منافع ملت شود، از دیگر شرایط مذاکره با دشمن می‌داند و در تبیین این نکته به بازگویی خاطره جالبی می‌پردازد: «زمانی که هسته شورای انقلاب تشکیل شد، وقتی صحبت از مذاکره با آمریکا پیش آمد، سه نظر وجود داشت؛ یک نظر این‌که با آمریکایی‌ها صحبت کنیم، شاید به نقطه‌نظر جدیدی برسیم که من با این نظر مخالف بودم. می‌گفتم ما باید نقطه‌نظرهایمان را قبلا بر اساس معیارهای انقلاب انتخاب کنیم، بعد با هر کسی صحبت می‌کنیم باید قاطع حرف بزنیم .نظر دوم این که اصلا حرفش را نزنیم. چون آن وقت بدنامی ‌برایمان به وجود می‌آید و عده ای می‌گویند با آمریکایی‌ها مذاکره کردند.

 من با این هم مخالف بودم و این را ضعف نفس می‌دانستم .نظر سوم این بود که با آمریکایی‌ها ـ‌ به عنوان اعضای شورای انقلاب ـ حق داریم رو‌به‌رو شویم و سخن بگوییم اما به یک‌ شرط، به شرط این‌که در این برخوردها، به آن‌ها بفهمانیم که یک سر سوزن از آن‌ها چیزی نمی‌خواهیم و از موضع قدرت با آن‌ها رو‌به‌رو شویم و پس از هر برخوردی یک پیروزی روانی به دست بیاوریم .در همین راستا یک آمریکایی که به عنوان سبک‌شناس معرفی شده و به مطالعاتی راجع به ایران می‌پرداخت، اصرار داشت که با برخی از اعضای شورای انقلاب صحبت کند .

قرار شد من با او صحبت کنم. بنده برای حفظ عزت و قدرت، یکی از روش‌هایی که به کار می‌بردم این بود که می‌گفتم "هر کس که می‌خواهد حرفی بزند به خانه ما بیاید و ما به جایی نمی‌رویم" چون در آن موقع ما دفتر و دبیرخانه نداشتیم، ولی بعضی از دوستان خیال می‌کردند که من به سبب تکبر علمایی این را می‌گویم، به آن‌ها گفتم این طور نیست. من برای حفظ عزت یک مسلمان این را می‌گویم. حتی سران ارتش تقاضای دیدار داشتند، گفتم: در خانه اشکالی ندارد . من هیچ جا نمی‌روم.

گفتند این‌ها از نظر امنیتشان می‌ترسند. گفتم نیایند! من برای حفظ عزت و این که از موضع قدرت برخورد کنم، معتقد بودم که اگر حرفی دارند آن‌جا بیایند، ما که با آن‌ها حرفی نداریم. همین اولین برخورد ما با آن‌ها؛ نشانه بی‌نیازی ما بود. به هر حال آن آقا آمد و صحبت کردیم ـ خاطره بسیار جالبی است هنوز هم برای خودم زنده است ـ وقتی پیرامون مشکلات انقلاب و پیروزی انقلاب مقداری بحث کرد، ارتش شاه را به رخ ما کشید و گفت: شما فکر نمی‌کنید یک ملت بی‌سلاح را با یک ارتش پانصد هزار نفری از بیخ دندان و فرق سر تا نوک پا مسلح با بهترین سلاح‌ها رو‌به‌رو می‌کنید؟! گفتم چرا می‌دانم، ولی شما هم فکر نمی‌کنید که این ارتش، ارتشی است که به آسانی از شاه جدا می‌شود؟!

گفت فرض کنید که نصف این‌ها از شاه جدا شوند، دویست هزار تای آن‌ها وفادار به شاه بمانند؛ فکر نمی‌کنید که کشتار میلیونی راه بیندازند؟! در این هنگام من با یک هیجان و روحیه گرم به او گفتم: می‌فهمی چه می‌گویی؟ آیا شنیده ای عاشقی را از معشوق خود بترسانند؟ این جمله خیلی برایش تعجب‌آور بود. چون ما داشتیم بحث سیاسی می‌کردیم و بحث عشق و عاشقی نمی‌کردیم .گفت نمی‌فهمم چه می‌خواهید بگویید؟ گفتم: من که می‌گویم شما مادی‌های ماتریالیست غربی، نمی‌توانید انقلاب ما را درک کنید. باز جا خورد و گفت این‌ها چه ربطی به هم دارد؟! گفتم شما مادی فکر می‌کنید.

وقتی صحبت مرگ و شهادت برایتان پیش می‌آید افق در برابر چشمانتان تاریک می‌شود، اما باید به تو بگویم برای ملت به‌پاخاسته ما که مسؤولیت‌های بزرگ را به عهده گرفته است، شهادت عشق است و آرمان. در آن جلسه ما او را این‌چنین مأیوس کردیم .آری! با دشمن سخن بگو و او را از خود مأیوس کن و دندان طمع دشمن را بکن.»15

سیاست خارجی استکبارستیز از نگاه شهید بهشتی

شهید بهشتی تاکید فراوانی بر حفظ آرمان‌های انقلاب و اجرای آن داشتند: «باید تمام خصلت‌ها و ویژگی‌های جهانی بودن این انقلاب را دقیقا حفظ کنیم. شعارها، موضع‌گیری‌ها، تکیه‌کردن‌ها و تأکیدها، بها دادن‌ها این‌ها همه باید طوری تنظیم شود که به جهانی بودن آرمان و راه و ایدئولوژی این انقلاب ذره‌ای خدشه وارد نیاید.»16 یکی از مهم‌ترین جلوه‌های اجرای آرمان‌های انقلاب، در عرصه سیاست خارجی است. در نگاه شهید بهشتی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باید سیاستی استکبارستیز باشد.

از نگاه ایشان این سیاست باید بر اساس سیاست "نه شرقی، نه غربی" استوار باشد: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ما باید به طور کلی بر پایه "نه شرقی، نه غربی" استوار باشد. به همین دلیل، انقلاب کفرستیز و ظلم‌ستیز ما با هیچ قدرت سلطه‌گر نمی‌تواند از در سازش درآید و از این رهگذر، هر نوع رابطه اقتصادی که بتواند در آینده، پلی برای بازگشت این سلطه‌گران به ایران باشد، باید قطع گردد…»17 شهید مظلوم در جایی دیگر نیز تاکید می‌کند: «اما سیاست خارجی؛ سیاست خارجی رهبری انقلاب اسلامی امروز شما این است که ملت مسلمان ایران باید از هر نظر روی پای خودش بایستد.

ملت مسلمان ما نمی‌تواند متکی به آمریکا و اروپا باشد، نمی‌تواند متکی به شوروی باشد، نمی‌تواند متکی به چین باشد؛ باید متکی به خودش باشد.»18 ایشان شرط تحقق این اصل را نیز تکیه بر مردم دانسته، معتقدند: «برای این‌که بتوانیم به راستی، سیاست خارجی "نه شرقی، نه غربی" را دنبال کنیم، باید ملت ما تنها تکیه‌گاه دولت ما باشد. بنابراین، ترکیب دولت‌های ما از افراد باایمان و معتقد و درست و قابل اعتماد، و موفقیت آن‌ها در سیاست داخلی، در همه ابعاد معنوی، اجتماعی و نظامی، پشتوانه اساسی این دولت‌ها در سیاست خارجی "نه شرقی، نه غربی" خواهد بود.»19

این تکیه بر مردم به معنای استقلال است. به تعبیر شهید بهشتی: «آن‌ها می‌دانند که ما کشوری دارای استقلال هستیم.»20 از دیدگاه ایشان، راه تحقق "نه شرقی، نه غربی" و تکمیل روند استکبارستیزی چیزی جز استقلال همه‌جانبه به‌ویژه استقلال اقتصادی نیست: «خوب، چگونه می‌شود این کار را کرد؟ ما چطور می‌توانیم به خودمان متکی باشیم؟ وقتی که از نظر اقتصادی روی پای خودمان بایستیم. وقتی که از نظر تجهیزات دفاعی روی پای خودمان بایستیم. کشاورزان، کارگران، صنعت‌گران، مهندسان، دانشجویان، جهادسازندگی! بدانید تا وقتی که ما استقلال اقتصادی پیدا نکنیم، استقلال واقعی نخواهیم داشت.»21 شهید بهشتی راه رسیدن به استقلال اقتصادی را چهار چیز می‌دانند.

اول این‌که از اسراف و مصرف بی رویه پرهیز کنیم: «خوب، چه بکنیم تا استقلال اقتصادی پیدا کنیم؟… چه کنیم تا این وابستگی‌ها از بین برود؟ باید مقداری از مصرف را کم کنیم. ملت ما برای ادامه انقلابش باید روزه اقتصادی چندساله بگیرد.»22 دوم این‌که تولیدات را افزایش دهیم: «مسأله دوم افزایش تولیدهای اولیه است. چه مانعی دارد برای این‌که کم‌تر پارچه از بیرون بیاوریم، مجدداً دست‌بافی‌ها و بافندگی‌های با ماشین‌های کوچک دستی و برقی را در اطراف ایران، در شهر و روستا، توسعه بدهیم؟ چه مانعی دارد که صنعت‌گران را تشویق کنیم تا ماشین‌های کوچک برای تولیدهای کوچک اختراع کنند و بسازند؟

اقتصاد همراه با تولیدهای کوچک، متناسب با نیازهای مصرفی ما، می‌تواند یکی از اصول بزرگ پیشرفت این انقلاب باشد.»23 سوم کار و تلاش فراوان و مدیریت بهینه است: «نکته سوم این‌که الان نزدیک به هشتاد درصد از کارخانه‌های تولیدکننده مؤثر ما متعلق به شما ملت است. یعنی عملا آن‌ها را از دست آن مدعیان مالکیت گرفته‌ایم و به دست شما سپرده‌ایم. ولی این کارخانه‌ها را باید شما کارگران و استادکاران و تکنیسین‌ها و مهندس‌ها و مدیرهای عزیز خوب اداره کنید و نگذارید این کارخانه‌ها بخوابد و دشمن بگوید بله، دیدید این‌ها کارخانه‌ها را از دست کارخانه‌دارهای بزرگ خونخوار گرفتند و دست خود ملت دادند، ولی نتوانستند اداره کنند!

پس اصل سوم، اداره هر چه بهتر کارخانه‌هایی است که عملا ملی شده اند.»24 و چهارم، قطع دست دلالان است: «اصل چهارم این است که ما باید واسطه میان تولید و مصرف را به حداقل لازم برسانیم. ما باید کاری بکنیم که تولیدکننده و مصرف‌کننده حداکثر با یک یا دو واسطه بتوانند با هم مربوط شوند. بعد هم باید سهمی را که این واسطه‌ها از درآمد می‌خواهند، محدود کنیم. کسانی که در بازار و تجارت کار می‌کنند و مؤمن به این انقلاب هستند، باید بدانند که دیگر بازرگان و پیشه‌ور ما حق ندارد درآمدی چندین برابر یک کشاورز و یک کارگر داشته باشد. اصل چهارم این است که باید با همکاری میان ملت و دولت، مصرف و تولید را تا آن‌جا که می‌توانیم به هم نزدیک کنیم. با این اصول است که ما می‌توانیم به استقلال اقتصادی نزدیک شویم.»25

 اهداف سیاست خارجی استکبارستیز از نگاه شهید بهشتی

اهداف سیاست خارجی استکبارستیز از نگاه شهید بهشتی دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است. این اهداف عبارتند از:

1- حفظ استقلال و تمامیت ارضى ایران؛

2- دور کردن خطر حمله از مرزهاى کشور و منطقه؛

3- آزاد کردن مسلمانان جهان و سرزمین‌هاى اسلامى از سلطه بیگانگان؛

4-  آزادى همه مستضعفان جهان از سلطه مستکبران؛

5- داشتن مناسبات سالم اقتصادى‌-‌فرهنگى با دیگران با حفظ کامل خط مبارزه با استکبار؛

6 – اولویت دادن به گسترش روابط اقتصادى و فنى با کشورهاى کوچک صنعتى و فنى، با تأکید بر حرکت سریع به سوى خودکفایى صنعتى و فنى؛

7- کمک به جنبش‌هاى آزادى‌بخش مستقل در سراسر جهان با اولویت‌دادن کامل به نهضت‌هاى اصیل اسلامى؛

8- صدور انقلاب اسلامى و جهانى کردن انقلاب اسلامى دور از هر نوع شائبه سلطه‌طلبى انقلابیون ایران بر دیگران؛

9- مبارزه بی‌امان با سیاست‌هاى سلطه‌گر و بلوک‌بندى‌هاى نظامى و اقتصادى که این سیاست‌ها را به وجود آورده‌اند؛

10- تلاش براى جلوگیرى از بروز جنگ جهانى که به هرحال براى همه مردم دنیا خانمان‌سوز خواهد بود، با تأکید بر این اصل که تلاش براى جهانى‌شدن انقلاب اسلامى و گسترش عدل اقتصادى و اجتماعى از بهترین و مؤثرترین راه‌هاى ممکن در راه این هدف بوده است.26

 راه‌های استکبارستیزی از نگاه شهید بهشتی

از دیدگاه این شهید بزرگوار، برای مقابله و ستیز با دنیای استکبار بایستی راه‌های ذیل را پیمود:

 1- باید انقلاب فرهنگى را به ثمر برسانیم، به طورى که تمام ریشه‌هاى روحى و ذهنى نفوذ شیطان بزرگ، آمریکا و شیاطین همگام با او، چون انگلیس و استعمارگران دیگر اروپایى و سوسیال‌-‌امپریالیسم از ملت ما برکنده شود و سیاست‌هاى نفوذى آن‌ها در ملت ما زمینه قبول نیابد؛

2- در راه براندازى سلطه اقتصادى و نظامى و سیاسى امپریالیسم و سوسیال‌ـ‌امپریالیسم در کشورهاى اسلامى، به‌ویژه کشورهاى ساحلى خلیج فارس، تلاش و با ملت‌هاى این مناطق یا دولت‌هایى که جداً خواستار براندازى این سلطه باشند همکارى شود؛

3- با نشر گسترده افکار و شناساندن آرمان‌هاى خود به مردم این کشورها بفهمانیم که ما دوست این ملت‌ها هستیم و با هیچ ملتى سر دشمنى نداریم. دشمنى ما با ائمه کفر و سردمداران ظلم و استکبار است؛

4- در نشر و تبلیغ اسلام به مثابه مکتب انقلابى رهایى‌بخش و انسان‌ساز در میان محرومان این ملت‌ها، به‌ویژه زحمتکشان و سرخ‌پوستان و سیاه‌پوستان آمریکا، تلاش کنیم؛

5- در افشاى ستون پنجم امپریالیسم و ستون پنجم سوسیال‌ـ ‌امپریالیسم و راه‌هاى إعمال سیاست آن‌ها و شناساندن چهره‌ها، سازمان‌ها و ارگان‌هاى آن‌ها به مردم ایران وسایر ملت‌هاى منطقه بکوشیم؛

6- به افشاى توطئه‌هاى ابرقدرت‌ها، بخصوص آمریکاى جهان‌خوار، در جهان اهمیت داده و در این راه سرمایه‌گذارى کنیم.27

 جلوه‌هایی از استکبارستیزی شهید بهشتی

از ملت ایران عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر!

  معروف‌ترین جمله استکبارستیزانه شهید بهشتی این جمله است: «به آمریکا بگویید از ملت ایران عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر»28

این جمله تاریخی بعدها از سوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز مورد اشاره قرار گرفت: «امروز جبهه استکبار از پیشرفت‌های ملت ایران و نظام اسلامی که بدون اتکا به آمریکا و قدرت‌های غربی و با تکیه بر ظرفیت‌ها و توانایی‌های داخلی به دست آمده، به شدت عصبانی است و ما در پاسخ به آن‌ها همان جمله معروف شهید بهشتی را تکرار می‌کنیم که از عصبانیت بمیرید.»29

ای آمریکا! چشم طمعت را از ایران بکن!

شهید بهشتی در یکی از سخنرانی‌های خود با عنوان "انقلاب اسلامی در مقابل کفر و مستکبرین" که در کانون مالک اشتر، مورخ 28/7/59 ایراد شد، خاطره‌ای را این چنین بیان می‌کند: «بزرگداشت جمعی از شهدا بود، با وجود کارهای بسیار زیاد، تمام کارهایم را رها کردم و در جمع خانواده شهدا در بهشت زهرا، حاضر شدم. مادر یکی از شهدا، زنی حدود 60 یا 65 ساله بود، این مادر چند کلمه برای خانواده‌ها و تشییع‌کنندگان صحبت کرد.

 قبل از این که صحبت کند من به مزار مرحوم آیت‌الله طالقانی و مزار شهدا رفتم و فاتحه‌ای خواندم، بعد که آمدم به آن مادر تبریک و تسلیت گفتم. او گفت به غیر از این پسرم که شهید شده، من پنج پسر دیگر و یک داماد دارم که الان در جبهه است؛ من به امام و امت اسلامی می‌گویم که این پنج پسرم را هم تقدیم می‌کنم. او مردانه و با ایمان و چنان شجاع و پرشور بود که به همه مادران و پدران که آن‌جا بودند نیرو می‌بخشید .در این هنگام من با خود گفتم به آمریکا بگویید چشم طمعت را از جمهوری اسلامی ایران بکن! جامعه‌ای که چنین مادران و فرزندانی پرورده است، برای آمریکا جای خالی ندارد!»30

اولین کسی که شعار"مرگ بر آمریکا" سرداد

حجت‌الاسلام باغانی، از بازماندگان فاجعه هفتم تیر و نماینده سبزوار در دور اول مجلس شورای اسلامی، در ذکر خاطره‌ای از دوران انقلاب می‌گوید: «شب در سبزوار همه نمازهای جماعت را تعطیل کرده و نمازگزاران مساجد به همراه ائمه جماعات به مسجد جامع آمده بودند و به آقای بهشتی اقتدا کردند و نماز جماعت باشکوهی خوانده شد. ما ابتدا فکر کرده بودیم که شبستان مسجد برای نشستن جمعیت کافی‌ست اما آن‌قدر جمعیت زیاد بود که مجبور شدیم از منبر صحن مسجد که معمولا در تابستان از آن استفاده می‌شد در آن هوای سرد دی ماه استفاده کنیم.

 شهید بهشتی به منبر رفت و من هم برای خیر مقدم یک پله پایین‌تر قرار گرفتم و صحبت کردم. وقتی خواستم پایین بیایم حتی 20 سانتی‌متر جا برای نشستن نداشتم و به درخواست شهید بهشتی همان‌جا نشستم. ایشان حدود یک ساعت و ربع سخنرانی کرد و برای اولین بار در خلال سخنرانی ایشان بود که مردم شعار "مرگ بر آمریکا" سر دادند و همان جا شهید بهشتی گفت:  "آمریکا! این صدای مردم ایران است، بشنو. " بعد از این سخنرانی، شعار مرگ بر آمریکا در سراسر کشور سرایت کرد.»31

اگر نان و پنیر خالی هم بخوریم با آمریکا مبارزه می‌کنیم

شهید بهشتی در یک سخنرانی تنها 4 روز پس از هجوم می‌گوید: "چند روز قبل سفیر انگلیس آمده بود می‌گفت: بفرمایید تا کی می‌خواهید این گروگان‌ها را نگه دارید؟ گفتم تکلیف این‌ها راکه روشن کردیم، چند بار می‌پرسید؟ تکلیف این‌ها با نمایندگان امت و مردم در مجلس شوراست. آیا از این بهتر هم می‌شود؟ مگر این‌جا به این‌ها بد می‌گذرد؟ شما جوان ما را در زندان‌های آمریکا کشتید، اما این‌ها در هتل سفارت زندگی می‌کنند، دیگر چه مرگتان است؟ در این مدت سعی شده است با این‌ها رفتاری متناسب با اخلاق اسلامی داشته باشند؛ اما این هم واقعاً مصیبت است که بهترین بچه‌های این امت، پنج، شش ماه است که ناچار شده اند که نگهبان پنجاه تا آمریکایی باشند… 

 سفیر انگلیس گفت: ولی دولت آمریکا نمی‌تواند تا دو ماه دیگر صبر کند. به او گفتم این‌ها خودشان می‌توانند صبر کنند یا می‌توانند صبر نکنند، ولی ملت ما گفتند ما تصمیم را خودمان می‌گیریم و خودشان دارند می‌گیرند. گفت: خیلی غیرواقع‌بینانه با مسائل سیاسی برخورد می‌کنید. گفتم همین جورهاست، ما قرار است آرمان‌طلبانه با مسائل برخورد کنیم. انقلاب ما انقلاب آرمان‌هاست نه انقلاب تسلیم به واقعیت‌ها… صحبت از محاصره اقتصادی کرد. گفتم: ما از همان اول قرارمان بر این بود که انقلاب پیش برود و ما همان نان و پنیر خودمان که توی همین مملکت به دست می‌آید می‌خوریم؛ خدا هم در این دوساله[پس از پیروزی انقلاب] برکت داده است.

مژده باد بر امام، تا الآن محصول گندم ایران نسبت به سال گذشته بسیار عالی‌تر شده است. ان‌شاء‌الله سیاست ما بر این است که حتی اگر قرار شود روزی همه مردم، نان خالی نوش جان کنند، [همین کار را بکنند] ولی با آمریکا بجنگند. آخرین بار سفیر انگلیس اوقاتش تلخ شد و یکه خورده گفت: آمریکا دخالت نظامی خواهد کرد…گفتم ما از خیلی وقت پیش برای دخالت نظامی آمریکا آماده‌ایم. خلاف انتظار ما نیست، ولی هرسرباز آمریکایی که به داخل مرزهای ایران بیاید، میان مردم ما یک جا بیش‌تر برایش نیست و آن هم گور زیر خاک است؛ البته حالا فرمان خدا یک جای دیگر برایشان پیش‌بینی کرده بود و آن ذغال‌گردیدن و سوخته‌شدن بود.

سفیر انگلیس گفت: این ممکن است به یک جنگ تمام‌عیار تبدیل بشود. گفتم آن هم جنگ یک ملت فداکار با ایمان با کم‌ترین سلاح با دشمن مجهز به آخرین سلاح خواهد بود. نخواستم به او بگویم مگر آمریکا تجربه ویتنام را به این زودی فراموش کرد؟ ایران اگر ایران اسلامی است، برتر از ویتنام است. ما زیر بار سختی‌ها و مشکلات و دشواری‌ها قد خم نمی‌کنیم؛ ما راست‌قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند. تنها موقعی سر پا نیستیم که یا کشته بشویم یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم و الّا هیچ قدرتی پشت ما را نمی‌تواند خم کند… برادران و خواهران! شما چگونه می‌خواهید برخورد کنید؟ از این‌که با مشت جلوی توپ و تانک و مسلسل می‌رفتید و فریاد می‌زدید که "توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد" پشیمان که نیستید؟ از این حماسه افتخارآمیز که در فرهنگ مبارزات بشری به وجود آوردید، احساس سرافرازی می‌کنید.

 چیزی که مایه سرافرازی است، باید دوام داشته باشد و از بین نرود: ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین. نترسید و سست نشوید و حتی دچار غم و غصه هم نشوید؛ غم چه چیز؟ اگر غم جان است، که ما نباید غم جان بخوریم. غم جان یا غم نان و یا زن و یا فرزند و کسب و کار است؟ اگر هم غم انقلاب است، به شما بگویم انقلاب با چهره‌ها و دل‌های افسرده تضمین نمی‌شود، بلکه با دل‌های پرشور و چهره‌های شاداب تضمین می‌شود. این چیزی است که از شما می‌خواهم وخودم نیز به آن عمل می‌کنم. این است هیچ کس مرا در این دوره‌ نشیب و فراز انقلاب درسخت‌ترین شرایط نتوانسته است با قیافه‌ افسرده ببیند، چرا افسرده باشیم؟

ما که به دنبال "إحدی الحسنیین" هستیم (یا شهادت یا پیروزی) دیگر چرا افسردگی؟ اگر چهره‌ها شاداب باشد و با نشاط باشید، آن وقت شعارتان همین است که آمریکا و مزدوران او هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. ما در زیر بار سختی‌ها و مشکلات و دشواری‌ها قد خم نمی‌کنیم. ما راست‌قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند. تنها موقعی سرپا نیستیم که کشته شویم و یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم. و إلّا هیچ قدرتی پشت ما را نمی‌تواند خم کند.»32

 پی‌نوشت‌ها:

1. صحیفه امام، ج 14، ص 518 و 519 .

2. همان، ج 15، ص 18 .

3. همان، ج 14، ص 515 .

4. سخنرانی مقام معظم رهبری در تاریخ 7 تیر1389 .

5. همان، 6 تیر1369 .

6. همان، 7 تیر 182 .

7. ولایت، رهبری، روحانیت، ص126 .

8. همان، ص 39 .

9. همان، ص41-39 .

10. همان، ص137-136 .

11. پاسدار اسلام  تیر 1385، شماره 295 .

12. فصلنامه مطالعات تاریخی 1388، شماره 25، ص175-174 .

13. ارزش‌ها در نگاه شهید بهشتی، ص22 .

14. ولایت، رهبری، روحانیت، ص48 .

15. سخنرانی شهید مظلوم در اجتماع پرشکوه مردم اصفهان، 19/11/58، قسمت چهارم، به نقل از روزنامه کیهان، شماره 11776 – 28/10/61 .

16. فصلنامه مطالعات تاریخی 1388، شماره 25، ص152 .

17. مواضع تفصیلی ما، حزب جمهوری اسلامی، ص 81 .

18. ولایت، رهبری، روحانیت، ص 249-248 .

19. مواضع تفصیلی ما، حزب جمهوری اسلامی، ص82 .

20.  اوبه تنهایی یک امت بود، ص411 .

21. ولایت، رهبری، روحانیت، ص249 .

22. همان.

23. همان، ص250 .

24. همان.

25. همان، ص251 .

26. همان، ص83-82 .

27. همان، ص85-84 .

28. سخنرانی شهید مظلوم آیت الله بهشتی در آذرشهر، روزنامه جمهوری اسلامی، 12/ 5/ 1361 .

29. سخنرانی مقام معظم رهبری در تاریخ  31/02/1393.

30. مجله مبلغان، خرداد 1382، شماره 42 .

31. 7 تیر 1394، www.salamsarbedar.com.

32. مصاحبه‌های آیت‌الله شهید دکتر سیدمحمدحسینی بهشتی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد 1، صفحات 553 تا 555.

نویسنده:

هادی مازندرانی

فصلنامه فرهنگ پویا شماره 34

انتهای متن/

درباره هرمزبان

اخبار دیگر رسانه ها صرفاً به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آنها، الزاماً بیانگر دیدگاه های هرمزبان نیست. پایگاه خبری هرمزبان وابسته به هیچ نهاد و سازمانی نیست و با هزینه های شخصی اداره می شود. این پایگاه دارای مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و در چارچوب قانون مطبوعات و قوانین جاری کشور به اطلاع رسانی و فعالیت خبری می پردازد. صاحب امتیاز و مدیرمسئول: مهدی کمالی وبگاه شخصی: MahdiKamali.ir

دیدگاهتان را بنویسید