خبر فوری

مدیریت بحران و پیرمردهای میلیاردر/ دولت با ملت آشتی كند

سرویس سیاست مشرق – روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌
 ******* 
نگاهی دوباره به 22 بهمن

محمدحسین محترم در کیهان نوشت:
 رهبر معظم انقلاب اسلامی چهارشنبه گذشته در دیدار اقشار مختلف مردم تبریز در تحلیلی تیزبینانه حضور پرشکوه ملت ایران در راه‌ پیمایی ۲۲ بهمن امسال را مایه آبروی انقلاب و نظام و ایران دانستند و تصریح کردند «امسال دشمنان انقلاب هم برخلاف سال‌های قبل، با استفاده از تعابیر میلیونی به این حضور عزت‌بخش اذعان کردند». در باره این تحلیل رهبرمعظم انقلاب با نگاهی به فضای رسانه‌های خارجی باید گفت:
 1- بازتاب حضور ملت ایران در سی و هشتمین راهپیمایی22 بهمن در رسانه‌های غربی به نحو چشمگیر و بارزی متفاوت از سی و هفت 22 بهمن قبلی و البته واقع بینانه‌تر بود. اگرچه این تغییر رویکرد ناشی از تحولات داخلی و رقابت‌های سیاسی درون آمریکا تلقی میشود، اما مصداق این سخن است که عدو سبب خیر شود، اگر خدا خواهد!.
2- نکته مهم این است که رسانه‌های بیگانه در سالهای قبل تلاش داشتند با رویکرد تقلیل گرایانه،واقعیتهای حماسه بزرگ ملی 22 بهمن را کوچکتر از آنچه هست،انعکاس دهند، اما امسال سرانجام مجبور به اعتراف شدند.شبکه خبری سی ان ان با قطع برنامه‌های عادی خود در روز22 بهمن و پخش سلسله گزارشهای ویژه از ایران اذعان کرد: «جشن22 بهمن و راهپیمایی مردم ایران در این روز همیشه «بزرگ» و«پرشور» بوده اما امسال حتی از سالهای قبل هم «پرشورتر» و «بزرگ‌تر» بود». خبرگزاری فرانسه هم که در سالهای قبل سیل خروشان ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن را به اجتماع هزاران نفر در تهران و برخی شهرهای ایران تقلیل می‌داد، امسال برای اولین بار در گزارش زنده خود از تهران، حضور مردم را حضوری میلیونی توصیف و تاکید کرد«حضور میلیونها ایرانی در راهپیمایی سی و هشتمین سالگرد انقلاب 1979 یک نمایش قدرت در برابر سیاستهای خصمانه آمریکا به شمار میرود».  خبرگزاری رویترز هم که در سالهای قبل حضور ملت ایران را به اجتماعاتی تنها در برخی نقاط ایران تعبیر می‌کرد امسال نتوانست چشم بر حقیقت ببندد و گزارش داد«میلیونها نفر در سراسر ایران در تظاهرات سالگرد انقلاب خود، با نظام جمهوری اسلامی بیعت کردند».
3- انعکاس عظمت حضور ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن امسال در رسانه‌های غربی، هرچند از سر اجبار، اذعان به واقعیتهای چندگانه و حامل پیامهای متفاوتی بود که نشان میدهد علی رغم ادعاها و فضاسازیهای جریان نفوذی و لیبرال داخلی، دشمنان بیرونی ملت ایران بخوبی آنها را درک و دریافت کردند، لذا:
اولاً خط بطلانی بر همه ادعاهای دروغین سالهای گذشته رسانه‌های بیگانه- چه فارسی زبان و چه غیرفارسی زبان – به ویژه ادعاهای آنها در فتنه 88 بود و نشان داد این رسانه‌ها تاکنون با صداقت و براساس اصول حرفه‌ای خود با ملت ایران برخورد نکردند و با واقعیت‌های ایران براساس سیاست‌های خصمانه نظام سلطه برخورد کردند.
ثانیاً خط بطلانی برهمه ادعاهای آنها مبنی بر جدایی ملت ایران از نظامشان و کمرنگ شدن حمایت ایرانیان از انقلابشان بود و نشان داد انقلاب اسلامی همچنان از حمایتهای حداکثری مردمی برخورداراست و پویاتر و بالنده‌تر از هر زمان دیگری به حرکت خود ادامه می‌دهد. رهبرمعظم انقلاب در باره علت این حمایت گسترده نیز تاکید کردند: «مردم ایران در جایی که پای اسلام، ایران، استقلال و ایستادگی مقابل دشمن در میان است، با همه‌ وجود ایستاده و با یکدیگر متحد و مجتمع هستند».
ثالثاً این تغییر رویکرد رسانه‌های بیگانه اذعانی بود بر اینکه نظام جمهوری اسلامی در جذب و بسیج قدرت و پشتوانه مردمی خود از توانایی بالایی برخوردار است.
رابعاً انعکاس غیرمنتظره عظمت حضور مردم ایران در رسانه‌های خارجی در حقیقت اذعان به بازی گرفتن گزینه نظامی از سوی ملت ایران بود. آن‌گونه که رهبر معظم انقلاب تاکید کردند «امسال، ملت نشان داد در مقابل دشمنان ایستاده است و هر مسئولی با ملت همراه نباشد و ایستادگی نکند، ملت او را بدون تردید پس خواهد زد». لذا آنچه که در بازتاب رسانه‌های جهان بویژه غربی – عربی برجسته شد این بود که «حضور باور نکردنی مردم در راهپیمایی 22 بهمن لبیک به ندای رهبرشان برای پاسخ به تهدیدات آمریکا بود».  رسانه‌های غربی- عربی هرچند آرزوهای برباد رفته خود در حمایت از عوامل فتنه را باردیگر تکرار کردند، اما نتوانستند این حقیقت را کتمان کنند که «راهپیمایی 22 بهمن نشان داد گزینه نظامی علیه ملت ایران نامناسب و غیرعملی است.» روزنامه الریاض عربستان نوشت: «جنگ علیه ایران نمی‌تواند موثر باشد و آمریکا و کشورهای عربی باید از مخالفان ایران حمایت کنند»!. شرمین نارونی تحلیلگر و کارشناس مسائل خاورمیانه نیز در پایگاه خبری آمریکن کنسرواتیو با اشاره به حضور گسترده مردم ایران در خیابانها نوشت: «درصورت جنگ با ایران، کسب هرگونه پیروزی برای دونالد ترامپ غیرممکن است».خبرگزاری رویترز هم تاکید کرد «راهپیمایی 22 بهمن نشان داد مردم ایران از تهدیدات نمی‌هراسند و هرگز تسلیم نمی‌شوند و در برابر سیاست‌های جنگ طلبانه ایستادگی می‌کنند».
خامساً انعکاس عظمت حضور مردم ایران در رسانه‌های خارجی اذعان به دشمن شناسی مردم ایران بود و به تعبیر رهبرمعظم انقلاب «۲۲ بهمن فرصتی برای اعلام مواضع و خواسته‌های ملت بود». لذا علی رغم تلاش جریان نفوذی غربگرا برای القاء کمرنگ شدن شعار «مرگ بر آمریکا»، بازتاب حضور ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن امسال از نگاه اهمیت شعار مرگ بر آمریکا نیز برای رسانه‌های دنیا قابل تحلیل و توجه بود.  رسانه‌های غربی تاکید داشتند که همچنان شعار اصلی مردم ایران مرگ بر آمریکاست. خبرگزاری فرانسه در گزارشی زنده از راهپیمایی22بهمن اعلام کرد«مردم ایران همچنان آمریکا را دشمن اصلی خود می‌دانند». خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز نوشت«پرچم آمریکا و اسرائیل در راهپیمایی22 بهمن مثل 22 بهمن‌های گذشته به آتش کشیده شد که این نشان از تغییر نکردن دیدگاه‌های مردم ایران دارد».
سادساً اذعان به اتحاد و انسجام مردم ایران بود. رسانه‌های غربی در انعکاس عظمت راهپیمایی22 بهمن همچنین اذعان داشتند که تهدیدات آمریکا نه تنها موجب ترس مردم ایران نشده بلکه موجب اتحاد ملی و انسجام بین همه گروه‌های سیاسی شده است. این رسانه‌ها در اقدامی نادر با انعکاس مواضع نمایندگان گروه‌های سیاسی در حمایت از مواضع رهبر معظم انقلاب، سخنان شخصیت‌هایی از جناح‌های مختلف را پخش کردند که همگی تاکید داشتند «حضور مردم پیامی به دولتمردان آمریکاست که اگر مرتکب اشتباهی شوند، مردم آنها را از اقدام خود پشیمان خواهند کرد».
سابعاً رهبر معظم انقلاب «حضور امیدآفرین و ایستادگی نسل سوم و چهارم در میدان دفاع از انقلاب و نظام» را نشانه «رویندگی و بالندگی انقلاب و نکته‌ای بسیار مهم و درخور توجه» برشمردند. براین اساس حضور جوانان نسل سوم و حتی چهارم نیز در انعکاس رسانه‌های غربی چشمگیر بود و توجه این رسانه‌ها بر حضور جوانان یک‌بار دیگر دروغ بودن ادعای گسست نسل جدید با آرمانهای انقلاب را آشکارتر کرد.  به اذعان رسانه‌های غربی تظاهرات22 امسال نشان داد رویش‌های انقلاب بیش از ریزشهای آن است و هرسال نظام جمهوری اسلامی موفق می‌شود یکی از مولفه‌های قدرت خود که همان کسب حمایت مردمی است، را افزایش دهد. رویترز سخنان یک جوان ایرانی نسل سومی را پخش کرد که گفت: «آمریکا و ترامپ هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند و ما آماده‌ایم زندگی خود را فدای رهبرمان کنیم». خبرگزاری فرانسه هم تاکید می‌کند «حضور مردم ایران در راهپیمایی 22 بهمن امسال بیشتر و گسترده‌تر از سال‌های قبل بود».
 ثامناً رسانه‌های غربی تاکید داشتند یکی از دلایل خشم و ناراحتی ملت ایران در 22 بهمن امسال از بدعهدی آمریکا و لغو نشدن تحریم هاست. شبکه تلویزیونی سی ان ان تصریح کرد «مردم ایران از برطرف نشدن تحریم‌ها بعد از برجام ناراحت و از وضع تحریم‌های جدید خشمگین هستند».
تاسعاً بیش از سه دهه نظام جمهوری اسلامی تاکید دارد که ملت ایران با سیاست‌های دولت‌های آمریکا مخالفند و با مردم این کشور دشمنی ندارند اما همواره رسانه‌های غربی تلاش داشتند تا ملت ایران را تهدیدی برای مردم آمریکا و ایران هراسی را القاء کنند. اما اذعان بی‌سابقه رسانه‌های غربی به جدا بودن حساب دولت آمریکا از مردم این کشور در نظر مردم ایران نکته مهم و جدیدی در انعکاس امسال حماسه ملی ایرانیان بود و این نشان داد حضور مردم است که ایران هراسی را از بین می‌برد نه برجام و مذاکره با سردمداران نظام استکباری.  سی ان ان تاکید کرد« مردم ایران در حالی که خشم خود را علیه سیاست‌های آمریکا نشان می‌دهند اما توجه دارند که میان دولت و مردم آمریکا تفاوت قائل شوند». نکته مهم‌تر در این خصوص این است که این رسانه‌ها برای اولین بار به واقعیت همسویی دیدگاه‌های مردم آمریکا با دیدگاه‌های ملت ایران علیه سیاست‌های استکباری و نژاد پرستانه آمریکا نیز اذعان و تاکید کردند «نباید فراموش کرد که در اعتراضات مردمی در آمریکا نیز مانند ایران پرچم آمریکا به آتش کشیده می‌شود».
عاشراً اما دو نکته تامل برانگیز: 1- حقارت برخی رسانه‌های عربی. برخی رسانه‌های عربی وابسته به آل سعود در حالی که اکثر رسانه‌های جهان به عظمت و حضور ملت ایران و تاکید ایرانیان بر ایستادگی و مقاومت در برابر تهدیدات آمریکا اذعان و اعتراف کردند، سیل عظیم جاری شده در خیابانهای تهران و شهرستانها و حتی روستاها را دلیل عقب نشینی ملت ایران در مقابل تهدیدات ترامپ عنوان کردند!. این درحالی است که خود این رسانه‌ها هم نتوانستند شعارهای راهپیمایان 22 بهمن را کتمان و تصریح داشتند «که شعار مرگ بر آمریکا نماد ایستادگی ملت ایران در برابر آمریکاست که امسال بلندتر سر داده شد». 2- برخی رسانه‌های غربی در حالی مواضع متناقض و منافقانه برخی از سران فتنه 88 را برجسته کردند که به اذعان خود این رسانه‌های غربی، راهپیمایی22 بهمن اوج عظمت و وحدت و انسجام ملت ایران علیه آمریکا بود.

  مدیریت بحران و پیرمردهای میلیاردر!

امیر استکی در وطن امروز نوشت:  روزهای زیادی از انتخاب جناب حسن روحانی به سمت ریاست جمهوری نگذشته بود که جناب نوبخت، سخنگوی دولت یازدهم اظهار نظر بسیار جالبی انجام داد. نوبخت گفت اکنون زمان آن رسیده است که یک «به جای خود» بدهیم تا همه مدیران لایق و کاردان و کاربلدی که در دولت‌های نهم و دهم به حاشیه رانده شده‌اند به جای خود برگردند و چرخ مملکت را درست و با قدرت بگردانند. اظهارنظری که در دل فضایی که از وضعیت کشور ساخته شده بود بیان می‌شد. فضایی که جناب روحانی معتقد بود «مملکت مدیر می‌خواهد نه نوکر!»  وضعیتی که در آن جمله مشکلات کشور را ناشی از بی‌تجربگی و بی‌سوادی و بی‌تخصصی مدیران کشور می‌دانست.  مدیرانی که ادعا می‌شد یکباره و بدون طی مدارج رشد و ترقی و با خط و ربط‌های سیاسی به مناصب رسیده‌اند و اگرچه اکثرشان مدارک معتبر رده بالای علمی در زمینه‌های کاری خود داشتند ولی از تجربه و کاردانی بی‌بهره بودند. مدیرانی که فضاهای مدیریتی کشور را به ناحق اشغال کرده بودند و یک «به جای خود» لازم بود تا مدیران پرتجربه و قدر از پستوی طرد بیرون بجهند و کارها را بسامان کنند. «به جای خود» به سرعت انجام شد و حاصلش بازگشت یک لشکر از پیرمردهای میلیاردر به مناصب مدیریتی کشور بود.  آفتاب‌های لب بامی که به مدد بازگشت آش و کاسه سابق، دوباره طلوع کرده‌اند تا مملکت را از ویرانه‌ای که برای مردم تصویر می‌کردند به گلستانی که وعده می‌دادند، تبدیل کنند. شاید آمده بودند همه کارهایی را که در همه سی‌ سال مدیریت انجام نداده‌اند، این روزها انجام دهند. البته براساس فضایی که درباره ویرانی همه‌جانبه مملکت به دست نااهلان غیرخودی بی‌سواد نالایق ساخته‌اند، اگر موفق شوند کاری بکنند از شدت قدرت مدیریت و توان و عرضه و لیاقت‌شان است و اگر نتوانند هم، از شدت ویرانی و تقصیر قبلی‌هاست.  حالا با گذشت نزدیک به 4 سال از آن به جای خود هنوز هم گاه می‌شنویم مشکلات تقصیر دولت قبل است ولی از آنجایی که مشکلات زیادی هست که در همین سال‌ها ایجاد شده‌ است باید یک راه‌حل جایگزین برای حواله‌کرد آنها پیدا کرد. بهترین راه‌حل همانا فرافکنی و عوض کردن بحث است. مثل آن مدیره محترمی که در شرایطی که خوزستان در حال مدفون شدن در زیر خروارها گرد و خاک است به جای پاسخگویی در این رابطه و لااقل عذرخواهی از نبود امکان عملی حل این مشکل در کوتاه‌مدت(!) فرافکنانه به ریختن اشک شوق برای نجات توله‌سگ‌های بی‌زبان مشغول است.  شاید حق داشته باشد و پیش وجدان خودش با آرامش بتواند مدعی شود ریزگردها نه ربطی به من دارند و نه من قدرتی برای مقابله با آنها دارم ولی حق ندارد این استدلال را فقط زمانی که به منفعتش است استفاده کند. مثلا وقتی فلان رقیب محتمل سیاسی برای دولت در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو در زیرمجموعه مدیریتی‌اش با بحرانی مواجه شود، به خطبه‌خوانی و دلسوزی و اشک‌ریزی بپردازد و همه کاسه و کوزه‌ها را بر سر رقیب احتمالی خرد کند؛ رقیبی که سوای بررسی قوت و ضعف عملکردش، خود در زمینه مدیریت بحران معترف به ضرورت عذرخواهی از مردم است.  قالیباف اخیرا گفته بود در کشور در شهرستان‌ها فرماندارها ریاست بحران را بر عهده دارند اما در شهر تهران استثنائا رئیس مدیریت بحران شهردار است. باید این نکته را بپذیریم که خود مدیریت بحران در کشور دچار بحران است. جایی که باید از مردم عذرخواهی کنیم مدیریت بحران است نه حادثه پلاسکو.
مورد ریزگردها و خوزستان و خانم ابتکار و توله‌سگ‌ها را برای این مطرح کردیم که مدیره مذکور خود از خطبه‌خوانان اساسی حادثه پلاسکو بود و خب، آن مایه از انصاف را هم ندارد که لااقل در زمینه مدیریت بحران، معترف به ضعف و ضرورت عذرخواهی از مردم باشد. اما از این دست حوادث غیرمترقبه بحران‌ساز آیا در کشور در این روزها کم داشته‌ایم؟ واقعا چه کردید شما با حرمت آن مادر شهید که صبح علی‌الطلوع، تصویر جگرگوشه شهیدش را دست می‌گیرد و همه حتی با اجمالی‌ترین آگاهی از اخبار هم می‌دانیم سرما و قطع گاز کمتر از یک ماه پیش استان مازندران و گیلان را زمینگیر کرد، سیل و آبگرفتگی استان سیستان و بلوچستان را و ایضا این روزها استان‌های جنوبی و استان فارس را. همه وضعیتی را که برخورد 2 قطار مسافری چند ماه پیش ایجاد کرد دیده‌ایم و یادمان نمی‌رود کل تلاش وزیر راه برای مدیریت بحران اطمینان دادن به پرداخت پول خون کشته‌شدگان توسط بیمه بوده است.  در میان مسائل و مشکلاتی که کشور با آنها درگیر است این دست حوادث غیرمترقبه و طبیعی ضعف بنیادین مدیریت کنونی کشور در مدیریت بحران را نمایان می‌کند. ارتش پیرمردهای میلیاردر که در شرایط عادی هم تمایلی برای حل مشکلات با سرعت و جدیت اقناع‌کننده ملت نداشته و البته توانش را هم کسی در آنها ندیده است، در این بحران‌ها کاملا آچمز و بی‌حرکت مانده و فقط نظاره‌گر و دعاکننده است. البته اگر «حرافی» و «سخنرانی» و «تقصیر دولت‌های قبلی است» و «اینکه بلایای غیرمترقبه طبیعی است» را حرکت به حساب نیاوریم اما اگر به حساب بیاوریم، دولت، دولت چابکی است!!   محیط زیست مسئله ما نیست
سید حمید حسینی در خراسان نوشت:

این روز ها تلنگر باران و برف در شمال و مرکز و جنوب کشور و آوار ریزگرد ها در خوزستان همگی یک پیام مشترک را در دل خود دارد: «باید نگاهی دوباره به محیط زیستمان و مدیریت بحران در حوزه حوادث طبیعی داشته باشیم» .طی یک هفته گذشته برف بی سابقه و باران سیل آسا در بخش های گسترده ای از کشور نه تنها مردم بلکه مسئولان را هم غافلگیر کرده است اما آن چه به رغم شادی حاصل از نزولات آسمانی- که البته دشواری هایی را نیز در برخی مناطق پدید آورد -طی این روز ها بیشتر به چشم آمد و دل های بسیاری را نیز به درد آورد بحران گرد وخاک و ریزگرد ها در استان خوزستان بود. بحرانی که قطع شدن گسترده برق و آب و تلفن ودیگر امکانات ضروری زندگی را از یک سو و تنگ تر شدن مجال تنفس برای مردم این خطه را از سوی دیگر در پی داشت. بدیهی است در مواجهه با این پدیده هم باید از راهکار های فوری و مدیریت بحران بهره جست و هم نگاهی دراز مدت به حل ریشه ای این مسئله داشت.ایمن کردن تجهیزات انتقال برق با استفاده از مواد سیلیکونی، مالچ پاشی بیولوژیک و…در کوتاه مدت و کاشت درخت و درختچه در کانون های ایجاد ریزگرد، احیای تالاب های خشکیده، رفع تنگنا های بودجه ای برای سازمان های مسئول در این حوزه و…نیز در بلند مدت باید مدنظر قرار گیرد. جدای از این که درباره برخی موارد مانند کانون های ریزگرد در عراق که به واسطه وضعیت سیاسی و ناآرامی در این کشور چندان نمی توان انتظار زیادی از طرف عراقی یا امیدی به اقدامات مستقیم مسئولان کشورمان برای احیای این کانون ها در این کشور داشت اما مسئولان باید پاسخگوی این سوال باشند که تاکنون تا چه حد ازاین اقدامات انجام شده و چرا با توجه به این که از چند سال قبل این منطقه به نوعی درگیر این مسئله بوده وضعیت کنونی اسفبارتر از گذشته است؟ اما آیا در صورت انجام این موارد این پایان قهر طبیعت با ما خواهد بود؟ به نظر نمی رسد بتوان پاسخی قاطع به این سوال داد چرا که متاسفانه طی دهه های اخیر دیدگاه غلطی بر ذهنیت بسیاری از مسئولان حاکم بوده که تخریب محیط زیست جزئی اجتناب ناپذیر از فرآیند توسعه است وبر اساس این نگرش ابتدا باید به توسعه رسید و سپس با رسیدن به شرایط ثبات اقتصادی به رفع معضلات این حوزه و حل آن پرداخت. جالب آن که این تز آزمون خود را دربسیاری از کشور هایی که قبل از مااین راه را پیموده اند پس داده و غلط بودن آن به اثبات رسیده است ضمن این که نه تنها عقل اجازه آزمودن این مسیر طی شده را به ما نمی دهد بلکه آموزه های دینی ما نیز به وضوح بر حفظ محیط زیست تاکید دارد.  نمونه اخیر این دیدگاه به وضوح در اظهارات نعمت زاده وزیر محترم صنعت درباره معادن منطقه «بهرام گور» به خوبی مشهود است یا توسعه فعالیت های اکتشاف نفت درتالاب هورالعظیم(به عنوان یکی از اصلی ترین کانون های داخلی ریزگرد ها ) در دولت گذشته با مجوز سازمان محیط زیست به شکلی که همراه با خشک کردن جان بی رمق باقی مانده تالاب بوده است نمونه دیگری است که از غلبه بی چون وچرای این تفکر در ذهنیت مدیران و سیاست گذاران حکایت می کند . سیاهه این نگاه بس بالا و بلند است و از تولید خودرو و بنزین غیر استاندارد در خصوص آلودگی هوا تا جانمایی غیر کارشناسی صنایع در حریم شهر های بزرگ صرفا با نگاه اقتصادی -چنان که بر اساس گزارش اخیر یک مقام مسئول به تعدادی از مدیران ارشد دولتی، اعلام شده است علی رغم مصوبه 30 سال پیش هیئت وزیران مبنی بر عدم امکان ایجاد صنایع جدید التاسیس در محدوده شعاع 120 کیلومتری تهران، بررسی ها نشان می دهد از مجموع 17 شهرک و ناحیه صنعتی فعال استان تهران، فقط یک شهرک صنعتی خارج از این شعاع قانونی اطراف پایتخت واقع شده چند نمونه از ثمرات این رویکرد می باشد.
نگاهی به آمار های مراکز معتبر بین المللی درباره وضعیت محیط زیست اعم از وضعیت آب، فرسایش خاک، آلودگی هوا، جنگل زدایی و…در ایران نیز نشان می دهد زنگ ها از مدت ها قبل برای ما به صدا در آمده است و ایران به عنوان یکی از 10 کشور تخریب کننده محیط زیست شناخته می شود چیزی که حس کردن آن در زندگی روزمره ما چندان دشوار نیست.
اما این همه ماجرا نیست. باابلاغ سیاست های کلی محیط زیست از سوی رهبر انقلاب درآبان ماه سال گذشته و تاکید بر « ایجاد نظام یکپارچه ملی محیط زیست»، « اصلاح شرایط زیستی»، «جرم انگاری تخریب محیط زیست» «پایش مستمر و کنترل منابع و عوامل آلاینده هوا، آب، خاک، آلودگی های صوتی، امواج و اشعه های مخرب و تغییرات نامساعد اقلیم» «گسترش اقتصاد سبز» «تقویت دیپلماسی محیط زیست» و… زمینه های نگاه کلان مبتنی بر توسعه متوازن و پایدار به موضوع محیط زیست فراهم شده اما اجرایی شدن این سیاست ها نیازمند یک تغییر در نگرش ملی است.  انداختن توپ تقصیر در زمین مسئولان اگر چه به جا ست و قطعا باید پاسخگو باشند اما نباید فراموش کرد که بخشی از راهکار و کمک برای حفظ محیط زیست در دستان کسانی است که در آن محیط، زیست می کنند.علاوه بر ضرورت ایجاد تغییر در نگاه اقتصادی و سود محور به محیط زیست در بین سیاست گذاران و مدیران، نیاز مند ایجاد باور و گفتمانی عمومی در بین مردم در باب اهمیت و ضرورت نگاه تازه به مقوله محیط زیست و حفظ آن هستیم.این گفتمان و باور باید درقالب مطالبه ای جدی از سوی مردم، رسانه ها، نخبگان و…دنبال شده و مسئولان را نسبت به این مطالبه پاسخگو کند. فراموش نکنیم هر اقدام اصلاحی در زمینه محیط زیست زودبازده نیست و نیاز مند پایمردی بر اصول و مقررات ، پیگیری و مطالبه است.یادمان نرود هر سال بحث آلودگی هوا در کلان شهر ها و چشم به راه وزیدن باد برای نفس کشیدن قصه تکراری و آشنایی برای همه ماست.یکی ازاین سال ها و روز ها دیگر ممکن است بادی نوزد…
  
دولت با ملت آشتي كند

محمدجواد اخوان در جوان نوشت:

از جمله شاخصه‌هاي حكمراني خوب، خدمت‌رساني دستگاه‌هاي اجرايي به مردم، به‌خصوص در شرايط ويژه است. امروزه حتي در نظام‌هايي كه به دولت حداقلي معتقدند نيز پذيرفته ‌شده است كه در شرايط غيرمترقبه و بحراني، دستگاه‌هاي ذي‌ربط به‌صورت فوق‌العاده بايد خدمت‌رساني كنند.  در كشور ما اين حوزه، نيز جزو وظايف شناخته‌شده دولت است و البته علاوه بر بسياري از حوزه‌هاي خدمت‌رساني، عملاً دولت و نهادهاي تابعه آن تصدي‌گري مي‌كنند. در چنين وضعيتي انتظار مي‌رود در صورت وقوع شرايط بحراني، توان اجرايي دولت به ياري مردم بشتابد.
به‌طوركلي مي‌توان گفت توان مديريتي و اجرايي دولت در مديريت بحران آزموده مي‌شود، چراكه در شرايط طبيعي و عادي، دستگاه‌هاي مسئول و سامانه‌هاي جاري، به‌صورت معمول كار خود را انجام مي‌دهند و ناكارآمدي‌ها گاه مستتر مي‌شوند. با اين‌ حال همان‌گونه كه اشاره شد در شرايط اضطراري و پيش‌بيني‌نشده، عيار كارآمدي‌ها آشكار مي‌گردد.

اكنون بخش‌هاي مختلفي از كشور درگير بحران ناشي از بلاياي طبيعي شده است. استان خوزستان كه سال‌هاست در مقاطع پي‌درپي درگير آلودگي ناشي از ريزگردها است، اكنون دچار بحران مضاعف شده و مردم اين خطه شاهد قطعي خدماتي چون آب و برق هستند.  بعضي استان‌هاي جنوبي همچون فارس، بوشهر و كرمان گرفتار سيل ويرانگري شده‌اند كه هنوز ابعاد مختلف آن روشن نشده است. بخش‌هاي ديگري از شمال و شرق كشور نيز در اثر بارش برف سنگين در خطر قطعي گاز و كمبود سوخت هستند. اينها بخشي از شرايط بحراني‌اي است كه كشور در وضعيت كنوني با آن مواجه است.
حال نوع مواجهه دولت با شرايط بحران فعلي قابل‌تأمل است. حداقلي‌ترين و اولين انتظار آن است كه در كوتاه‌ترين زمان ممكن دستگاه‌هاي مسئول ذي‌ربط توجه خود را به سمت حادثه متمركز كنند. متأسفانه بايد گفت هرچند تلاش‌هايي در نهادهاي محلي براي مواجهه با شرايط بحراني انجام پذيرفته و اين تلاش‌ها درخور تحسين است، اما در روزهاي ابتدايي و پيدايش بحران، عزمي در سطح ملي و عالي دولت مشاهده نشد.‌

در بحران سيل ويرانگر استان‌هاي جنوبي نيز انتظار سفر مقامات مسئول عالي دولتي در سطحي مشابه مي‌رفت كه تا لحظه نگارش اين يادداشت تحقق‌ نيافته است. اينها نشان از كم‌توجهي به اين دست از مسائل دارد. واقعيت تلخي كه اينجا رخ مي‌نمايد آن است كه اين كم‌لطفي و كم‌ توجهي ناشي از نوعي رويكرد غلط مديريتي است كه نتايج آن در برخي ديگر از حوزه‌هاي مديريتي دولت نيز كم‌وبيش قابل‌مشاهده است.

به‌ بيان ‌ديگر اگر شاهد نگاه مديريتي از بالا، مركزگرايي افراطي و فقدان عدالت در توجه به مناطق مختلف كشور هستيم، اين رويكردها ناشي از گفتماني حاكم بر جريان قدرتمندي در دولت يازدهم است كه تنها مطالبات قشر ممتاز و طبقه خاصي در مركز را در كانون توجه خود قرار داده و به مناطق محروم، حاشيه‌ها و نقاط پيراموني كم‌توجه است. جالب اينجاست كه آقاي روحاني در انتخابات رياست جمهوري 92 رأي بالايي در مناطق كمتربرخوردار و روستايي كشور داشت و از قضا همين مناطق با بي‌مهري شديد دولت يازدهم مواجه شده است.

البته نمي‌توان منكر شد كه گفتمان يادشده را نمي‌توان به تمام مديران دولتي تعميم داد، اما آنچه در اين شرايط مزيد بر علت شده است، سستي، ناتواني، فرسودگي و ناكارآمدي حاكم بر تيم مديريتي است. بنابراين گزافه نيست اگر احتمال دهيم حتي اگر بحران اخير در نياوران، لواسان و ولنجك نيز اتفاق مي‌افتاد، نبايد منتظر اتفاق خاصي در مديريت آن مي‌بوديم.
بر اساس برآوردهاي كارشناسي، دولت از اختيارات خود بر مبناي برنامه پنجم در تخصيص منابع پيشگيري و مديريت بحران به‌خوبي استفاده نكرده است. علاوه بر اين پاره‌اي از گزارش‌ها نشان مي‌دهد برخي دستگاه‌هاي امدادرسان كه انتظار مي‌رفت آمادگي لازم را در مواجهه با بحران داشته باشند، به دليل سوء مديريت‌ها و تلاش برخي مديران براي بهره‌برداري‌هاي انتخاباتي و سياسي عملاً در آمادگي متناسب براي مواجهه با بحران نبوده‌اند.

تجربه تلخ بحران اخير نشان داد كه توصيه‌هاي رهبر معظم انقلاب اسلامي، مبني بر استحكام ساخت دروني تا چه حد مهم و راهگشا بود و اگر اين توصيه‌ها موردتوجه دولت قرار مي‌گرفت، چه‌بسا تا حد زيادي از تبديل حادثه به بحران پيشگيري شده و خسارات آن نيز كاهش مي‌يافت.  با تأسف بايد گفت اتكا به نقاط خيالي و توهم حل همه مشكلات با مذاكره از جمله آب خوردن و بحران زيست‌محيطي، مديريت اجرايي كشور را در نوعي «ناتواني و بي‌خيالي توأمان» فرو برده ‌است كه نتيجه تلخ آن در استان‌هاي جنوبي كشور رقم مي‌خورد.
اين روزها در فضاي سياسي و رسانه‌اي كشور از «آشتي ملي» سخن به ميان مي‌آيد كه به دلايل مختلف فاقد موضوعيت است. آنچه موضوعيت دارد، توجه دولت و ساختار اجرايي كشور به مطالبات عموم مردم و تلاش براي حل مشكلات آنهاست. اكنون بيش از هميشه به آشتي دولت با ملت نيازمنديم.   آشتي ملي به مثابه بريم ببينيم چي ميشه
  حامد حاجي‌حيدري در رسالت نوشت:

مورخين، اغلب و بسيار، جمله‌اي با اين مضمون را به زبان مي‌آورند: “مشکلات، کاملاً ملموس و قابل حل بود، اما، سياستمداران تصميم گرفتند تا همان مسير قبلي را ادامه دهند، و اين اشتباه‌ها به بهاي گزافي تمام شد”. اين جمله، بويژه در مورد “سران فتنه 88” صدق مي‌کند. آن‌ها در ميان يک کنفرانس مطبوعاتي حرفي زدند، و تصميم گرفتند به آن مسير اشتباه ادامه دهند، و گويا زير لب گفتند: “بريم ببينيم چي ميشه”.  پيشنهاد “آشتي ملي” چيزي در همين حوالي است: اين که آن‌ها نخواستند، در مورد ما سبق، تأمل بايسته‌اي صورت دهند، و چرخش تاريخ را درک کنند. آن‌ها در واقع نخواستند کار جديدي صورت دهند. آن‌ها تکليف سياسي خود را تعطيل گذاشتند.

درعمق،اين سياستمداران، به اشتباه، فکر مي‌کنند که درک درست و کاملي از فرآيند انگيزه‌هاي مردم و محرک‌هاي سياسي آنان دارند، و به واسطه “شم” خويش، به خوبي مي‌دانند که چگونه و چه وقت به مردم يا همان‌ها که زيردستان خود مي‌پندارند دستور حمله دهند.  در حالي که واقعيت، چيز ديگري است و بسياري از عواملي که به عنوان محرک و روش درست انگيزه مردم شناخته مي‌شوند، سوء تفسيرهايي بيش نيستند که بايد با آگاهي يافتن از آن‌ها به طور جدي از به کار بستن شان اجتناب کرد. در اين‌جا به برخي از اين پندارهاي غلط اشاره خواهيم کرد:
سوءتفسير شماره 1: اين دست سياستمداران به اين باور غلط رسيده‌اند که مي‌توانند قشرهايي از مردم را به هر سوي که خواستند، هر چند غير منطقي، پيش برانند؛ در حالي که اينچنين نيست، و کمتر پيش مي‌آيد که سياستمدار، در شناخت انگيزه‌هاي مردم، چنين موفق و پيش رفته باشد. اصولاً سياستمدار بايد به سترگي امر سياسي ايمان داشته باشد.  غرور سياستمداران، اغلب به ملت‌ها آسيب مي‌زند، و اين آسيب عمدتاً از همين مسير روي مي‌دهد؛ اين که سياستمدار، موهومات خويش را در قالب يک “ايده‌آل پوليتيک” تنظيم مي‌کند و بر اساس آن پيش مي‌رود، بدون آن که به تغييرات بنيادين تاريخ توجه بورزد. بايد در مقابل “امر حق” فروتن باشد، و بکوشد تا از طريق پيوند با حکمت عميق معنوي و تاريخي، ملت خويش را دريابد.
سوءتفسير شماره 2: قدرت، بهترين محرک و انگيزه اين نحو سياستمداران است، و اين، به هيچ عنوان، بهترين و کارآمدترين انگيزه براي عمل مؤثر در سياست در بلندمدت نخواهد بود. سياستمداران بايد هوشيار باشند که تهذيب و پرهيز نفس را براي خود حفظ کنند، چرا که مردم به قدرت‌طلبي آن‌ها پا نخواهند داد، و قدرت‌طلبان را حتي اگر شده به دفعات، به زير مي‌کشند. 
سوءتفسير شماره 3: سياستمدار خيال مي‌کند که آنچه به وي انگيزه مي‌دهد، براي مردم نيز انگيزه‌بخش است. همه سياستمداران بايد بدانند که اقشار مختلف مردم با انگيزه‌ها و محرک‌هاي متفاوتي به زندگي فعال اجتماعي روي مي‌آورند؛ براي موفقيت سياسي، در فرآيند
انگيزه بخشي به مردم، بايد در وهله اول از سلايق و توقعات آن‌ها به طور دقيق آگاهي يافت، و سپس، براي دادن انگيزه به آن‌ها اقدام کرد.
سوءتفسير شماره 4: سياستمداران ناکام 88، پيوسته به اين گمان عادت داشته‌اند که بيم و تهديد زير زيرکي رقيبان، محرک خوبي براي واداشتن آن‌ها به کرنش است. پيشينه حيات سياسي آن‌ها، به رغم ظاهر نسبتاً آرام و متمدن، آکنده از اين نحو آزارهاست.  شايد ترساندن و تهديد و مجازات و تنبيه، در کوتاه‌مدت مؤثر واقع شود، اما، اثربخشي اينچنين محرک‌هايي کوتاه مدت و محدود خواهد بود و شبيه به صاعقه عمل مي‌کند که رعب و وحشتي زود گذر را پديد مي‌آورد و باطل السحر آن، آرامش و صبر است. سياستمداران بايد بدانند که در شرايط ترس و وحشت از تنبيه شدن رقيبان، فقط اداي کنار آمدن را در مي‌آورند و در بلند مدت نيز به ترفندهاي مختلف، فضا را خواهند شکست.
سوءتفسير شماره 5: سياستمداران گمان مي‌کنند که انگيزه دادن به مردم يک علم است که مي‌توان آن را آموخت. برخلاف تصور بسياري از سياستمداران، شناسايي و تقويت انگيزه‌ها و محرک‌هاي مردم، نه يک علم آموختني و فرآيندي آکادميک، و نه حتييک هنر کسب کردني، بلکه مملو از نکات ظريف و حساس است که تنها با شناخت و ممارست در امر تاريخي، آن هم نه به نحو مطلق، به دست مي‌آيد.
سوءتفسير شماره 6: سياستمداران، در سطحي از غرور، گمان مي‌کنند که نيازي نيست که مردم را در مورد منويات خود قانع کنند و کافي است تا نداي “به پيش” سر بدهند. ولي واقع آن است که شايد مردم در امر سياسي نخبه به حساب نيايند، ولي هر يک از مردم، در حيطه خود، نخبه‌اي محسوب مي‌شود، و به خود اجازه نمي‌دهد که هر گفتار نا مدلل سياستمدار را برتابد. آن‌ها بايد متقاعد شوند.  گذشت آن زمان که پزشکان بدون توضيح به بيمار، برايش دارو تجويز مي‌کردند. امروز، بيماران از پزشکان توضيحات قانع کننده مي‌طلبند، و سياستمدار نيز بايدبداند که براي نخبگاني همچون پزشک و آهنگر و راننده و لبوفروش و زارع و … که هر يک در حيطه عملياتي خود حائز تخصص هستند، نداي “به پيش” خام را نخواهند پذيرفت.
سوءتفسير شماره 7: سياستمداران خودمحور، فقط در مواقعي که به مردم نياز دارند، آن‌ها را فرا مي‌خوانند، و سپس رها مي‌کنند، در حالي که چنين چيزي به هيچ عنوان درست نيست و فرآيند مشارکت مردم بايد فرآيندي پيوسته و دو جانبه باشد. وقتي مردم به نداييک سياستمدار لبيک مي‌گويند، پس از آن، نوبت سياستمدار است که متقابلاً تعهد خود را به مردم و حيثيت مردم نشان دهد، و اگر چنين نکند، مردم، او را رها خواهند کرد.  وانگهي، سياستمداراني که حيات سياسي را نه بازي قدرت، بلکه عمل به زيربناي اخلاقي حيات انساني مي‌شمرند، مي‌دانند که نمي‌توان انتظار داشت که مردم شريف، تنها وقتي که سياستمدار نياز داشت، دور او جمع شوند، و بعد سر وقت کار خودشان بروند. مردم، از سياستمدار توقع پاسخ دارند.
سوءتفسير شماره 8: نهايتاً اين که “سران فتنه” گمان مي‌برند که انگيزه‌ها و محرک‌هاي مردم، تاريخ مصرف ندارند. آن‌ها فکر مي‌کنند، که انگيزه‌اي که از يک جو احساسي بر آمد، مي‌تواند سال‌هاي سال دوام بياورد و براي قدرت‌طلبي آن‌ها ميوه و بر بدهد. اما، واقعيت اين است که در بازي‌هاي قدرت امروزي، عمق اندک بسياري از محرک‌ها و انگيزه‌بخش‌ها، موجب مي‌شود که پس از مدتي خاصيت خود را از دست بدهند و تکراري و پيش پا افتاده افتاده شوند.

   استیضاح نابهنگام

غلامعلی جعفرزاده در ایران نوشت:

نه تنها در حوزه مسکن و حمل و نقل بلکه در هیچ حوزه دیگری نمی‌توان مدعی شد که اقدامات اجرایی بدون مشکل انجام می‌شوند و عملکرد مقامات و مسئولان غیرقابل نقد است.  بر اساس همین اصل می‌توان ایراداتی هم به کارنامه وزیر محترم راه و شهرسازی وارد دانست و به نقد آن پرداخت. اما در شرایطی که طرح استیضاح وزیر بر پایه همین مشکلات مطرح شده باید دو سؤال اصلی را نیز پیش کشید؛ اول اینکه مشکلات مورد نظر تا چه اندازه ریشه در مدیریت وزیر و مدیران منصوب او دارد و دوم هم اینکه برکناری وزیر تا چه اندازه می‌تواند به حل این مشکلات کمک کند؟ درخصوص استیضاح امروز وزیر راه در مجلس دهم پیشاپیش و قبل از پاسخ به این دو سؤال باید گفت که در میان دغدغه‌های استیضاح‌کنندگان هم می‌توان دغدغه‌هایی سیاسی را یافت و هم قطعاً دغدغه‌هایی ملی و فنی مطرح هستند.
بنابراین، این استیضاح را نباید نه یکسره سیاسی فرض کرد و نه یکسره فنی و کارشناسی. به عبارتی در تبارشناسی انگیزه‌ها هر دوی این دسته از عوامل دخیل بوده‌اند. اما درباره اصل استیضاح و موارد 13 گانه‌ای که یاد شد پیش از هر چیز باید یادآوری کرد که وزیر مربوطه 15 ماه پیش تقریباً همین محورها را در مجلس نهم پاسخ داد و حتی رأی مثبتی بیش از رأی اعتماد خود گرفت. مسکن مهر به عنوان اصلی‌ترین محور انتقاد از عملکرد وزارت راه و شهرسازی در واقع میراثی برجای مانده از دولت قبل است که متأسفانه با وجود فضاسازی صورت گرفته بسیاری از کارشناسان همانند وزیر مربوطه بر غیراصولی بودن و غیر کارشناسی بودن آن تأکید دارند.  مع‌الاسف وقتی منتقدان از موضع وزیر راه درباره مسکن سخن می‌گویند، تنها به یک جمله آن اکتفا می‌کنند و توضیح نمی‌دهند که زیرساخت منطق وی در غیر قابل قبول دانستن این پروژه چیست و بر چه پایه‌ای آن را نقد می‌کند. موضعی که در دیگر حوزه‌ها نیز به همین شکل تکرار می‌شود.  اتفاقاً باید اذعان کرد که اهتمام وزارت راه در تجهیز زیرساخت‌های حمل و نقل کشور در یک سال گذشته، از حوزه بنادر گرفته تا راه آهن و حمل و نقل هوایی، اهتمام قابل تقدیری است. اما جدای از اینها در میان منتقدان متأسفانه کمتر توجهی به ساختاری می‌شود که در حوزه راه و شهرسازی برای این دولت به ارث مانده است. ساختاری عریض و طویل که حتی فقط بخش حمل و نقل آن در بسیاری از کشورها خود چند وزارتخانه جداگانه است.
در انتقاداتی که از عملکرد وزارت راه و شهرسازی صورت می‌گیرد نه توجه قابل قبولی به این مشکلات ساختاری می‌شود و نه به صورت طبیعی تلاشی برای اصلاح آن در پی می‌آید. بسیار واضح و روشن است که یک ساختار بزرگ که بیش از 20 معاونت در آن وجود دارد با هر نوع مدیریتی باز هم منجر به ناکارآمدی‌ها و عقب‌ماندگی‌هایی خواهد شد.
در انتقاداتی که به عملکرد وزارت راه انجام می‌شود هیچ وقت این نکته بازگو نشده که چنین ساختار ناکارآمدی با پیشنهاد کدام دولت و رأی کدام مجلس تشکیل شد. اما قسمت مهم‌تر آنجاست که توجه کنیم آیا برکناری وزیر باعث حل مشکلات وزارتخانه خواهد شد؟ دولت یازدهم تنها حدود 6 ماه دیگر بر سر کار است و قسمت زیادی از این مدت در کشاکش انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و بعد از آن تغییر دولت خواهد گذشت.  نبود وزیر در یک وزارتخانه در چنین شرایطی آیا شرایط را به سمت پایداری می‌برد یا آن را به مرز تزلزل محض خواهد رساند؟ به فرض آنکه حتی از همین هفته آینده هم وزیر جدیدی بر سر کار بیاید، این فرد جدید در طول تنها 6 ماه چه خواهد کرد و امکان اداره کدام پروژه را به صورت صحیح دارد؟ جدای از اینها نباید از یاد برد که ما در آستانه سال جدید و سفرهای نوروزی هستیم که مستقیماً وزارت راه و شهرسازی با آن درگیر و در اداره آن دخیل است. با چنین فرضیاتی به نظر می‌رسد که استیضاح امروز حداقل از لحاظ فنی توجیه قابل قبولی نداشته باشد.    سرمايه‌اي به نام مخاطب
مهدي رحمانيان در شرق نوشت:

پنج سال گذشت. بهمن سال ٩٠ بود که از شما مخاطبان آشنا و همیشه‌همراه نظر خواستیم تا برای پرکردن شکاف هزینه و درآمد روزنامه، به ما راه‌حل ارائه کنید، لطف بی‌کرانتان مثل همیشه شامل حال ما شد و از میان راه‌های متفاوت ارائه‌شده که عبارت بود از کاهش تعداد صفحات، کاهش کیفیت کاغذ یا افزایش قیمت، غالبا پیشنهاد افزایش قیمت را پذیرفتید و به ما ارائه طریق کردید.  در این پنج سال، با وجود افزایش قیمت کاغذ، چاپ و هزینه‌های تولید، مثل حقوق، دستمزد و سایر هزینه‌ها، تلاش ما بر این بود که در وانفسای مشکلات اقتصادی فشارها را تحمل کنیم اما قیمت را افزایش ندهیم.

اکنون پنج سال کامل از آن تاریخ گذشته است و در آستانه ورود به سال ششم هستیم. بار دیگر ناگزیریم که چون همیشه دست یاری به سوی شما دراز کنیم و برای جبران مشکلات به‌جامانده از گذشته و پیشگیری از بار مشکلات آینده، قیمت روزنامه را افزایش دهیم. از امروز که اجبار، ما را به افزایش قیمت واداشته است، براساس همان عهد پیشین در تلاش هستیم چونان گذشته روزنامه‌ای باکیفیت از لحاظ شکل و محتوا در برابر دیدگان شما قرار دهیم و بدیهی است از هیچ تلاش مضاعفی برای ارتقای سطح کیفی روزنامه دریغ نخواهیم کرد.  اینکه با توجه به شرایط اقتصادی موجود، بزرگوارانه دشواریِ پرداخت مبلغی افزون‌تر را در سبد فرهنگی بر خود هموار می‌کنید تا در این شرایط چراغ اطلاع‌رسانی مستقل، روشن و پایدار بماند، مسئولیت ما را بیش‌ازپیش سنگین‌ مي‌كند. پرواضح است روزنامه‌های مستقلی مانند «شرق» از ابتدا بدون انتظار کمکی از سوی فرد یا افراد و دستگاهی بنای حیاتشان را بر رابطه روزنامه با مخاطب استوار کرده و در سال‌های گذشته نیز انتشار روزنامه مبتنی‌ بر درآمد ناشی از فروش و آگهی بوده است و از اینجا به بعد نیز چشم امید ما به لطف شما همراهان همیشگی است که در فرازونشیب‌ها هیچ‌وقت ما را تنها نگذاشته‌اید.

درباره هرمزبان

اخبار دیگر رسانه ها صرفاً به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آنها، الزاماً بیانگر دیدگاه های هرمزبان نیست. پایگاه خبری هرمزبان وابسته به هیچ نهاد و سازمانی نیست و با هزینه های شخصی اداره می شود. این پایگاه دارای مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و در چارچوب قانون مطبوعات و قوانین جاری کشور به اطلاع رسانی و فعالیت خبری می پردازد. صاحب امتیاز و مدیرمسئول: مهدی کمالی وبگاه شخصی: MahdiKamali.ir

دیدگاهتان را بنویسید