به گزارش پایگاه خبری هرمزبان اخبار هرمزگان به نقل از خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، دکتر شعبانعلی رمضانیان رئیس سابق سازمان بسیج فرهنگیان یادداشتی با موضوع «چاره مشکلات گوناگون کشور و جایگاه معلم و آموزش و پرورش در آن» در اختیار این خبرگزاری قرار داده است:
مقام معظم رهبری در آخرین نشست با اعضای خبرگان فرمودند: «حرف مکرر گفته شده و بارها گفته شده را میخواهیم بار دیگر بیان کنیم … میخواهیم بگوییم مسئولین کشور بدانند و آحاد مردم بدانند که حل مشکلات جز بهدست خود آحاد این کشور عملی نیست و شدنی نیست. چه مشکلات اقتصادی، چه مشکلات فرهنگی، همه نوع مشکلات را خود این ملت هستند که میتوانند حل کنند».
مقام معظم رهبری هدف از تکرار این حرف «که مشکلات کشور جز بهدست خود آحاد این کشور حل شدنی نیست» را ایجاد گفتمان در مردم و مسئولان بیان میکنند و میخواهند این قدر این مطلب گفته شود تا به واضحات و بینات فکری مردم و مسئولان کشور مبدل شود.
خود تکرار و اصرار، حداقل حکایت از وجود 2 مسئله اهمیت موضوع و نبود شرایط لازم برای اجرای آن دارد و نشان از نبود باور در همه کسانی است که قرار است براساس آن عمل کنند.
یعنی عدهای از مردم و مسئولان که طرف حساب این فرمول هستند، یا دچار تردیدند یا بالاتر از آن، باوری دیگر دارند که باید ابتدا بپذیرند و باورشان را اصلاح کنند و سپس بر اساس آن عمل کنند و اقتضای آن را بهجا آورند.
متأسفانه در تمام سالهای بعد از انقلاب و با وجود تأکیدات فراوان امام(ره) و مقام معظم رهبری و حتی بسیاری از مسلمات و واضحات، هنوز کسانی دربین مسئولان و نخبگان به این باور نرسیدهاند که تکیه به غیر چاره حل مشکلات نیست.
این عده هر بار به بهانههای مختلف، مردم را به نسخههای بیگانه ارجاع میدهند و بدتر از آن، عملاً همین راه وابستگی و دلبستگی به غرب را طی میکننند و اصرار دارند که راه حل آنها عالمانه است و ریشه مشکلات مردم و راه چاره آن را بهتر از دیگران میشناسند.
اینها تا جایی پیش میروند که حتی پیشنهاد میکنند از ارزشها و شعارها بگذریم تا از طریق آن حمایت غربیها بهویژه آمریکاییها، جلب شود و مشکلات مردم حل شود.
مشکلات در حوزه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و همه مسائل در جامعه را به این استراتژی پیوند میزنند و اینگونه وانمود میکنند که اگر اعتماد و ارتباط با غرب (ولو به هر قیمت) برقرار شود، گره همه مسائل باز میشود.
اینکه رهبر انقلاب خود بارها و بارها تکرار میکنند و اصرار دارند تا مسئله تکرار بشود یعنی اینکه همه حتی این افراد دیر باور یا خود بهخواب زده نیز متوجه بشوند که راه آن چیزی نیست که آنها و اربابان فکری آنها معرفی میکنند.
این طرز فکر و این نوع وابستگی، به رغم ظاهر زیبا و حتی وجود چهرههای مطرح در بین صاحبنظران آنها، بسیار خطرناک است. یعنی وابستگی و دلبستگی فکری بوده که طی سالهای متمادی در دوران قاجار و بعد از آن، استعمار را در سطح جهان نهادینه کرده و حضور سلطهگران را توجیه کرده است.
نظام سلطه از همین طریق توانسته در کشورهای مختلف از جمله ایران، وارد شود و در قالب استعمار نو و اکنون فرانو، همچنان دولتها و ملتها را در سیطره خود نگهدارد و هرگونه که خواست با آنها رفتار کند.
این طرز فکر یعنی هویت غیرمستقل و هویت وابسته، آن چیزی که غرب سالها برای آن سرمایهگذاری کرده و حتماً به سادگی زدوده نمیشود لذا اصرار و تکرار امام مسلمین(مدظله) حکایت از عمق اعتقادی و گستردگی آن بین مردم وحتی نخبگان دارد که میفرماید: باید با گفتمان و آن هم از طریق تبیین و تکرار و اصرار بر آن برطرف شود.
تکرار، استدلال و تبیین بهقدری که بهصورت گفتمان قطعی جامعه تبدیل شود، کار همگان و کل جامعه است ولی قطعاً بخشها و لایههایی وظیفه بیشتری دارند. اینکه درجمع خبرگان موضوع تکرار میشود یا اینکه صحبت از استدلال و تبیین میشود، حکایت از وظیفه نخبگانی و وظیفه دستگاهها و مراکز مسئول در حوزه فرهنگ و تربیت خواهد بود.
گفتمانسازی وظیفه اصلی و اول نهادهای فرهنگی ـ تربیتی است آنها باید فرهنگ جامعه را اصلاح کنند و برای اصلاح فرهنگ و تغییر عناصر فکری و اعتقادی کار کنند.
آحاد مردم و دستگاههای غیرفرهنگی هم بیتأثیر نیستند اما آن کسانی که باید به صورت تخصصی و با استفاده از ابزار و لوازم فنی و به شیوههای مردمپسند کارکنند، آنها قطعاً دستگاهها و مجموعههای فرهنگی و فرهنگساز هستند.
آموزش و پرورش نه یکی از این دستگاهها، بلکه مهمترین و مؤثرترین آنهاست؛ دلیل آن هم روشن است، کلاس درس، معلم و مربی، فضای آموزشی، متن محتوا، ظرفیتهای اردویی، ظرفیتهای کمک درسی و کمک آموزشی، ابزار و لوازم، همه در کنار سن تأثیرگذاری یکجا در اختیار آموزش و پرورش است و اگر آموزش و پرورش بخواهد برای گفتمانسازی و ایجاد فرهنگ «تکیه به خود» و تکیه به داخل بهکار گرفته شود باید عملاً در فکر و ذهن متولیان مدرسه، فکر و ذهن معلم، متن و محتوا، کلاس درس، کارها و فعالیتهای کارگاهی، اردوها و دیگر ظرفیتهای آموزش و پرورش نمود پیدا کند.
به عبارت دیگر صورت عملی و اجرایی انجام وظیفه در آموزش و پرورش و تکرار و تبیین و گفتمانسازی برای این منظور این است که از پایه اول ابتدایی تا سال دوازدهم، در همه سالها، در همه درسها و در جای جای ارتباطات و فعالیتهای آموزشی و تربیتی، باید تفکر «تکیه به خود» و «ما میتوانیم» موج بزند که «کسی جز خود ما درصدد رفع مشکلات ما نیست». پس باید ضمن باور قلبی نسبت به این مهم، از همان ابتدا فرزندان این ملت، اولیا و دیگران را برای این منظور و برای حل مسائل آماده کنیم.
یعنی علاوه بر تکرار و تبیین، عملاً آنها را برای ورود به چنین میدانی بپرورانیم و آمادگی در آنها ایجاد کنیم.
این کارها باید در مدرسه، در کلاس درس و توسط معلم و برنامههای آموزشی و تربیتی محقق شود و جنبههای تکمیلی آن نیز باید در سایر دستگاهها دنبال شود. فرهنگ عمومی، صدا و سیما، رسانهها و همه کسانی که در فرهنگ و فرهنگسازی نقش دارند، همه باید با این مجموعه و موضوع مورد نظر (گفتمانسازی برای تکیه به داخل) همراه شوند تا افراد به این باور برسند که نسبت به جامعه مسئولیت دارند و نیاز به مهارت دارند و پس از آن نیز باید عملاً کار و تلاش کنند و مهمتر از همه، راهی جز این ندارند.
تکرار و تمرین عملی، نشان دادن نمونههای کار و فعالیت، فراخوان شعر و مقاله و داستاننویسی، تهیه کاریکاتور، سرود، شعر و… همه ظرفیت آموزش و پرورش هستند و میتوانند در قالبهای مختلف به کمک متن و محتوا، کتب درسی و کمک درسی و حساسیتهای معلم و مربی، برای گفتمانسازی و اصلاح فرهنگ و پیشرفت آن به سمت اهداف انقلاب مورد استفاده قرار گیرند.
اینجاست که میبینیم مقام معظم رهبری تکرار و تأکید میکنند که دیگران نیز این کار را بکنند.
کما اینکه پیش از این خود بارها این کار را کردهاند. همین فرمایشات 2 سال گذشته درایام هفته معلم، خطاب به مسئولان و دستاندرکاران آموزش و پرورش که مسئله تربیت نسل مورد نظر نظام سلطه و نظام اسلامی را مطرح کردند و صحبت از هویت مستقل ملی و دینی در دانشآموزان کردند و فرمودند: «جوانان را جوری بار بیاوریم که دنبال سیاست مستقل باشند، دنبال اقتصاد مستقل باشند، دنبال فرهنگ مستقل باشند. دنبال وابستگی و آرامش یافتن از طریق دیگران و اعتماد به دیگران و تکیه به دیگران نباشند».
لذا همان جا بود که اشاره کردند: «مفاهیم جریانساز و عملساز را تولید کنیم و به راه بیاندازیم و زنده کنیم، ایمان و اندیشهورزی، فکر کردن، مشارکت اجتماعی، مسئولیت پذیری، تکافل اجتماعی و… اینها مواردی هستند که آموزش و پرورش باید بهوجود آورد تا نسل مورد نظر در آینده و نسل فعلی و خانوادهها و اولیا از هماکنون، دارای هویت مستقل و روحیه غیروابسته بار بیایند.
اگر اینگونه شدند واگر اینگونه کار کردیم، این به جامعه و به خانوادهها امید و مهارت میدهد و با تکرار و تبیین، رفته رفته به گفتمان قالب تبدیل میشود و دیگر مسئولان هم نمیتوانند از آن طفره بروند.
اینها انتظارات از آموزش و پرورش است که متأسفانه با آن فاصله زیادی دارد. به رغم آنکه آموزش و پرورش رسالت و مأموریت ذاتی برای این منظور دارد، اما کهنگی، وارداتی بودن، ناکارآمدی این سیستم و بعضاً کمبودها در کنار نگاهها و ملاحظات سیاسی باعث شده که اکنون در این عرصهها نتواند فعال برخورد کند و پاسخگوی نیاز جامعه باشد.
بنابراین، اینها اکنون خلأها وکاستیهای آموزش وپرورش هستند و همگان وظیفه دارند به آموزش و پرورش کمک کنند و نواقص را برطرف کنند اما سازمان بسیج و بسیج فرهنگیان به عنوان بخشی از همین دستگاه و از جمله انقلابیترینهای آن، باید پیشتاز و مقدم بر دیگران باشند.
این سازمان باید هدفمند و سازماندهی شده برای این منظور کار و تلاش کند و در وهله اول کمک کند تا سیستم رسمی بتواند بضاعت لازم را پیدا کند و از عهده وظایف برآید و در کنار آن همزمان ظرفیتهای خود را برای رفع کمبودها بکار بگیرد و هویت مستقل، فرهنگ مستقل و عدم وابسته شدن نسل به دیگران را دستور کار قرار دهد و کاری کند تا روحیه عدم وابستگی و اعتماد به خود در جامعه با سرعت بیشتری نهادینه شود.