خبر فوری

محمد فاضلی: اگر جای گروه‌های مختلف جامعه بودم، در شرایط کرونایی چه می‌کردم؟

فکر کردم این چند روز چه چیزهایی برای خودم دغدغه روانی درست می‌کرده است، و اگر بخواهم برای رفع آن‌ها کاری کنم، چه خواهم کرد. حاصل شد موارد زیر:

اگر نانوا بودم، دستگاه پوز را جایی می‌گذاشتم که مشتری‌ها بتوانند خودشان کارت بکشند، فقط خرید با کارت را قبول می‌کردم، راه پول به داخل نانوایی را قطع می‌کردم، و یک تابلو می‌زدم و برای مشتری‌ها توضیح می‌دادم که کارکنان نانوایی هر روز کل نانوایی را ضدعفونی می‌کنند و در فواصل مشخصی دست‌شان را مرتب می‌شویند؛ هر روز علائم بیماری را در خودشان بررسی می‌کنند. در ضمن، یک طناب در فاصله‌ای مطمئن از پیشخوان می‌کشیدم تا هیچ مشتری از آن فاصله نزدیک‌تر نشود. ورود افراد متفرقه را هم کلاً ممنوع می‌کردم. برای اطمینان خاطر مشتری‌ها، همه کارکنان ماسک می‌زدند.

اگر راننده تاکسی بودم، هر روز ماشین را با محلول آب و یک ماده ضدعفونی، پاک می‌کردم؛ تابلویی هم داخل ماشین می‌گذاشتم که انجام این کار در ماشین را به مسافر اعلام می‌کرد. اگر مقدور بود، داخل ماشین پوز می‌گذاشتم که پولی رد و بدل نشود. برای اطمینان خاطر مشتری‌ها، همه کارکنان ماسک می‌زدند. (بخشی از این کارها را راننده‌ای انجام داده بود.)

اگر سوپر مارکت داشتم، ورود مشتری به مغازه را ممنوع می‌کردم، با اضافه کردن یک همکار بیشتر (اگر مشتری زیاد است)، جلوی در سفارش می‌گرفتم و کالاها را تحویل می‌دادم. به مشتری اطمینان می‌دادم که کارکنان سوپرمارکت بهداشت فردی را رعایت می‌کنند، و محوطه مغازه هر روز به تعداد مناسب ضدعفونی می‌شود. دریافت مبلغ را هم از طریق دستگاه پوز انجام می‌دادم، توسط خود مشتری بدون رد و بدل کردن پول یا جابه‌جا شدن کارت بین مشتری و کارکنان. برای اطمینان خاطر مشتری‌ها، همه کارکنان ماسک می‌زدند.

اگر میوه‌فروش یا قصاب بودم، همان کاری را می‌کردم که اگر سوپرمارکت داشتم انجام می‌دادم. برای اطمینان خاطر مشتری‌ها، همه کارکنان ماسک می‌زدند. عمده دیگر مغازه‌ها هم می‌توانند همین کار را بکنند.

اگر مدیر اداری ملزم به برگزاری جلسه بودم، حتماً تعداد افراد جلسه را به گونه‌ای دعوت می‌کردم که دور میز با فاصله حداقل یک متر بنشینند. قبل از جلسه، میز جلسه را ضدعفونی می‌کردم. یک تب‌سنج تهیه می‌کردم تا تب همه افراد را بسنجند و از ورود افراد دارای تب جلوگیری کنند. زمان جلسه را به حداقل می‌رساندم. آوردن چای و میوه در جلسه را ممنوع می‌کردم.

اگر موسیقیدان بزرگی بودم، برای این روزها یک آهنگ می‌ساختم که نماد همبستگی، شادی، دلگرمی و ایستادگی باشد. شاید آهنگی برای شعری از شاهنامه می‌خواندم یا هر قطعه‌ای که حال مردم را خوب کند.

اگر پزشک بودم، هر روز مطب محل انتظار بیماران را در فواصل مناسب، ضدعفونی می‌کردم. تب‌سنج را برای سنجش تب مراجعین به‌کار می‌گرفتم. منشی مطب را برای مصاحبه با بیماران و ارزیابی نشانه‌های کرونا، آموزش می‌دادم. امکان دانلود کلیپ‌های آموزشی کرونا برای مراجعین از طریق بلوتوث را فراهم می‌کردم و ترکیبی از کلیپ‌های موسیقی شاد و فیلم‌های آموزشی پیشگیری از کرونا را در تلویزیون مطب پخش می‌کردم.

اگر راننده اتوبوس بین‌شهری بودم، هر روز اتوبوس را ضدعفونی می‌کردم (به تعداد لازم، بعد از هر بار تخلیه مسافران). تب‌سنج‌های اتوماتیک را برای تست مسافران به‌کار می‌گرفتم. یک فیلم آموزشی پیشگیری از کرونا همان اول از تلویزیون اتوبوس پخش می‌کردم. به مسافران اعلام می‌کردم که اتوبوس قبل از سوار شدن آن‌ها ضدعفونی شده است و رعایت ملاحظات بهداشتی را تقاضا می‌کردم. تعدادی ماسک در اتوبوس نگهداری می‌کردم تا به بیمارانی که نشانه‌های بیماری را دارند داده شود.

اگر رستوران داشتم، رستوران‌تکانی اساسی می‌کردم، دو سه روز را برای تمیز کردن و ضدعفونی کردن کل محیط صرف می‌کردم، هر روز کارکنان را تست می‌کردم (از طریق همکاری با یک پزشک یا مرکز درمانی)، با بهترین وسیله و پروتکل ممکن مشتریان را قبل از ورود بررسی می‌کردم و دستورالعمل بهداشتی حضور در رستوران و عملکرد کارکنان را برای‌شان توضیح می‌دادم.

وقت بازاندیشی در کار خودمان است. فکر کنیم چگونه باید عمل کنیم که به دیگران اطمینان دهیم که بهداشت را رعایت می‌کنیم. سعی کنیم دیگران آسوده‌خاطر شوند.

* عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی * منتشر شده در کانال شخصی

منبع: خبرآنلاین

درباره تحریریه خبر هرمزبان

اخبار دیگر رسانه ها صرفاً به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آنها، الزاماً بیانگر دیدگاه های هرمزبان نیست. ---- صاحب امتیاز و مدیرمسئول: مهدی کمالی وبگاه شخصی: MahdiKamali.ir

دیدگاهتان را بنویسید